آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

فلسفه، تعلیق، امر واقع

... او از امکانی در دل فلسفه سود می جوید، امکانی که مهابت فلسفه را می نماید و رعب آن را در دل می نشاند. فلسفه در مقام برانگیزنده ی فیلسوف-شعبده باز، فلسفه در مقام به تاخیر انداختن سخن آخر و رای نهایی، فلسفه در مقام عالی ترین امکان کشف حقیقت و نیز استتار آن در طفره روی. توگویی می تواند با امر واقع نسبتی نداشته باشد. آن را ویران کند. از نو بسازد. پنهان دارد. به انکار خود کشاند. از چشم خود به دور بدارد. با دور شدن از امر واقع اصلی و با ساختن امر واقع دیگری، در برابر آن. با نعل وارون زدن به آن، آن هم در حضور همه ی حاضران در صحنه ی اصلی. فلسفه یعنی چشم در چشم امر واقعِ ایستاده بر فراز آن. تجدید نظر کننده ی در آن...


-بخشی از مقدمه ی ایرج قانونی بر ترجمه اش از «درباره ی روح، هایدگر و این مساله»، نوشته ی ژاک دریدا، نشر ثالث. صص27-8

نقد چیست؟

نقد عبارت است از یک بررسی دوگانه:

1) بررسی چگونگی تکوین موضوع نقد

2) بررسی تکوین چیزی که تکوین موضوع نقد را موجب می‌شود

(خوانشی نیچه ای-دلوزی از نقد)