آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

ممکن است یا مطلوب؟

آنچه که فلسفه ی کلاسیک می تواند به فلسفه مدرن بیاموزد، ضرورت پرسش از مطلوبیت امور است. فلسفه ی جدید، به ویژه از پس کانت، دغدغه ی خود را بیش از پیش معطوف به پرسش از امکان امور ساخته؛ حال اینکه در فلسفه ی کلاسیک، خاصه در سرآغاز آن، پرسش از مطلوبیت امور نیز هم هنگام مطرح میشد، گو اینکه خیر به مثابه مثال المثل در فلسفه ی افلاطون، نه امری صرفا ارزش شناختی (axiological) بل، مساله ای وجودشناختی (ontological) نیز بود.
فلسفه ورزی که سقراط به ما می آموزد، تنها پرسش از چیستی (ti esti) یک شی نیست، بل پرسش از بهترین و بیشترین بودن (arte) یا خیر بودن برای یک شی نیز هست. پیش از آنکه ساعت ها با هم جدل کنیم که آیا فکر تو ممکن است یا نه، بهتر است به این هم فکر کنیم که آیا به فرض امکان، چنین امری مطلوب نیز هست؟
نظرات 1 + ارسال نظر
مهدی پنج‌شنبه 11 دی‌ماه سال 1393 ساعت 03:29 ب.ظ

سلام
اتا آنجا که فهمیده ام در فلسفه ای که در متن شما کلاسیک نامیده شده است این دو یعنی امکان و مطلوبیت دارای مساوقت بوده اند و این دقیقا به همان دلیلی است که گفته اید. موضوع این است مطلوبیت ، خیر و مفاهیمی شبیه به این جنبه وجودشناسانه داشته اند.
این است که ناگزیر هر ممکنی مطلوب و هر مطلوبی ممکن بوده است.یا به تعبیر بهتر هر انچه از ارزش نظری برخوردار بوده دارای ارزش عملی نیز میباشد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد