آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

آنچه پدیدارشناسی از رادیکالیزم به ما می آموزد

این که در سرآغاز پدیدارشناسی، به نزد هوسرل شاهدیم، به جای تاکید بر اشیا (به عنوان موجودات طبیعی) و یا کثرت داده های صرف (به عنوان انطباعات پدیداری)؛ به عرصه ی آگاهی میپردازیم و تحت لوای شعار «بازگشت به خود شی» در عمل «به من استعلایی باز میگردیم»، یک نکته ی بسیار بنیادین را برای ما آشکار میکند: هر پدیدارشناسی ممکنی، هر چه قدر هم که ما را به از خود برون شدن و گشودگی و التفات به پدیدارها فرا بخواند، باز ناگزیر است به این پرسش پاسخ گوید: پدیداری برای چه کس؟ چه اینکه آشکارگی و پدیداری، هماره آشکارگی از برای کسی و حضور به جانب محضر موجودی مشاهده گر ست.

کسی که پدیدارشناسی را نردبانی برای نقد و پرسشگری رادیکال میکند، هماره باید بداند که نیروی درونی از جانب امکان ذاتی هر پدیدارشناسی ممکنی، جهت پرسش ها و پتک تخریبگر او را به سوی خودش باز میگرداند. اگر کسی برای این مهم خود را آماده نکرده، بهتر است به شیوه های پیشا پدیدارشناسانه به نقد امور و پرسشگری (اگر به اقع چنین امکانی بیرون از پدیدارشناسی ممکن باشد) بپردازد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد