آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

آشتی سکوت و سخن، کی فرا می رسد؟

آنکه تجربه ی سهمگین زبان بسته بودن را به جان آزموده، حق دارد به باز شدن نطق خود و دیگران، به دیده ی تردید بنگرد. وانگهی همو، نمی تواند این واقعه را حاشا کند، چنانکه گویی چیزی رخ نداده. در نهایت، هم آن سکوت و هم این گشودگی زبان، راه گریزی ندارند مگر آنکه یکدیگر را به آشتی برقرار دارند و طنین خود را در دیگری بسرایند. تا آن زمان، ائتلاف ساکت ها و خوش سخن ها، جز وانموده ای بی بنیاد نتواند بود

نظرات 2 + ارسال نظر
منیر یکشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 02:09 ق.ظ

"خوش سخن ها" در برابر "ساکت ها"
اینجا خوش سخنی در برابر ساکتی چیزی شبیه فحش است

منیر یکشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 02:19 ق.ظ

بسیاری از ساکتها خوب فکر نمیکنند
و یا بهتر بگویم اینقدر از فکر خود مطمئن نیستند که خطر کنند و به سخن در آیند
حتمن میدانید چرا ...
سخن همان و نمایان شدن علم و هنرشان همان
لاجرم سکوت !
توگویی سکوت مثلن خیلی از سخن بیشتر می فهمد ...
...
...
...
و صد البته هیچ سازی بی سکوت نواخته نمی شود .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد