آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

پدیدارشناسی چه نیست؟

«اظهار نظر» کردن را با پدیدارشناسی نباید خلط کرد و صرف بیان مجدد مفروضات و ارزش های خودشان را چیزی از سنخ پدیدارشناسی گرفت.

اقتضای پدیدارشناسی آن است که خود پدیدار از جانب خود پدیدارشناس را به مقام سخن و تامل در آورد، و این عمیقا با «شرح تجربه شخصی» و «ابراز عقاید» پیرامون آن متفاوت است. 

پدیدارشناسی و تفکر فعلی نیست که فاعل آن به اختیار و آگاهی مطلق آن را صرف کند و به هیچ رو نمی توان آن را مغیا به غایت دانست. اعم از آن که بخواهیم ماهیت پدیداری را بشناسیم تا علیه آن بشوریم و با چیزی شبیه خودآگاهی، آن را مهار و مقید کنیم. به جهت چنین مقاصد بیرونی - اعم از آنکه محترم و درست باشند یا بی ربط پرت و پلا- نه میتوان پدیدارشناسی کرد و نه پدیدارشناسی کمکی میتواند به ما بکند.

پدیدارشناس آموخته و می آموزد که جز با مهار کردن میل تفوق و تصرف پدیدارها، نمی تواند پدیدارشناسی خود را آغاز کند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد