آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

ابرها؛ برای آسمانی که این روزها بی رحمانه زیباست!

- که را بیشتر دوست داری، بگو ای مرد رازآلود؟ پدر، مادر، خواهر، یا برادرت؟

- نه پدری دارم، نه مادری، نه خواهری، نه برادری.

- دوستانت چه؟

- واژه ای بکار بردی که تا امروز برایم گنگ مانده.

- وطنت چطور؟

- نمیدانم جغرافیایش کجاست.

- زیبایی چطور؟

- گر اله و نامیرا بود، چه دوستش میداشتم.

- سیم و زر چطور؟

- بیزارم، آنگونه که شما از خدایان.

- دلبسته چیستی آخر، تو ای بیگانه ی غریب؟

- ابرها...ابرهایی که میگذرند، آن بالا، آن بالا... ابرهای شگفت انگیز.


*شارل بودلر*