آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

حکمت خردمندان

-کیست که نداند برای به خاطر آوردن، نخست باید از یاد برد؟

-تقریبا هیچ کس!



-آن که قهقهه می زند، میخواهد لذت خندیدن را برای دیگران، زهرمار کند!


-من برترینم

-راست میگویی؟

-آری، به قدری که راستش را به هر کسی نگویم!



-امان از این قفس، هیچ چیز به مانند این روحم را نمی آزارد!

-امان از تو ای روح! بیشتر از هر که دیده و شناخته ام، مرا می آزاری!



-اینک انسان، ظفرمندتر از همیشه بر قله های افتخار گام می گذارد، آغاز تاریخ او خجسته باد!

-آنک ملال! برفراز سر تمام انسان ها، آنانی که چشمان شان تنها جلوی سر شان را می بیند، نه بالای سرشان را، ایستاده و حکمرانی میکند.

-پس تمام این قرون متمادی رنج و پیشرفت، برای آن بود که ملال را به بالای کوه برسانیم؟

چنین گفت ملالی که خود را ظفرمندانه فاتح قله ها بر دوش آدمیان می دید...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد