ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
در مواجهه با یک فیلسوف، فلسفی ترین پرسش ممکن این است: کجا باید «به» او فکر کنم و کجا باید «با» او بیندیشم؟
دومین پرسش مهم این است: اندیشیدن «با» و یا «به» اندیشه های این فیلسوف چگونه ممکن است؟
این پرسشها حتا از تایید یا نفی آرای فیلسوف نیز مهم ترند؛ آری یا نه گفتن، پذیرفتن یا وا زدن فلسفه ی یک فیلسوف، تنها در مرتبه ی بعد از این پرسشهاست که اهمیت تواند داشت. فلسفه ی یک فیلسوف، هماره بین این دو حرف اضافه، «به» و «با» در نوسان است! گاهی فیلسوف در تفکرش، به امر فکرت انگیزی می اندیشد و صرفا «درباره»اش به ما می گوید، و گاهی نیز، هنگام با امر فکرت انگیزش، اندیشه اش را حرکت می دهد و ایده ها و کلماتش را می آفریند.
کلید دروازه ی یک فلسفه، یافتن نقاط پراکندگی و توزیع همین «با» و «به» ها در میان عبارات و مفاهیم فیلسوف است. نباید تمایز میان «با» و «به» ها را با تمایز میان اصیل و غیر اصیل، یکی گرفت؛ نباید پنداشت که آنجا فیلسوف به امری می اندیشید، اندیشه اش صرفا حالتی فرعی و غیر اصیل دارد و آنجایی که حرکت تفکرش با امر فکرت برانگیزش همدوش است، حالتی ناب و اصیل را شاهدیم.
این دوگانه (با/به)، فراسوی دوگانه های اصلی/فرعی و ناب/ناخالص است. چه که حتا در لحظه های به اصطلاح ناب و اصیل، این فرح و لذت ناب بودگی را از نظاره کردن و تصور کردن و اندیشیدن «به» امر فکرت برانگیز بدست می آوریم و نه صرف اندیشیدن با آن.
همچنین تفاوت بین «با» و «به»، تفاوت بین نگاهی همدلانه و نگاهی نقادانه نیست، چنانکه هرجا با او می اندیشیم، با او همدلیم و هر جا به او می اندیشیم، با او فاصله ای نقادانه داریم. در عمل هیچ فیلسوفی نه خواستار همدلی ماست و نه خواستار این که وقت مان را صرف نقادی در فلسفه اش بکنیم. فیلسوف می کوشد با مفاهیمی که می آفریند، به امر فکرت برانگیزی که اندیشه ی او را برانگیخته، بیندیشیم.
تفاوت بین «با» و «به»، صرفا تفاوت کیفی کنش اندیشیدن است، تفاوت بین درجه شدت اندیشه و نزدیکی و دوری فیلسوف از امر اندیشه برانگیزش، تفاوتی ناشی از پرسپکتیوهای گوناگونی که ناگزیر باید برای طرح مساله اش، آنها را پشت سر بگذارد.
نحوه ی نهایی مواجهه با فکر فلسفی یک فیلسوف را، پذیرفتن یا نپذیرفتن گزاره ها و عبارات فلسفی او مشخص نمی کند؛ بل شیوه ای که نشان میدهد کجا «به» فیلسوف و کجا، «با» فیلسوف می اندیشیدیم، نشانگر مواجه ی اصلی ما با اوست.