آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....
درباره من
من خود این مبارزه ام، و نه یکی از دو حد درگیر در تعارض، من هر دو مبارز و مبارزه با همام، آب و آتشم که با هم در تماساند، و تماس و وحدت آن چیزی هستم که مطلقا از خود میگریزد...
-هگل، پدیدارشناسی روح
ادامه...
پرسشی ساده از تمام نفی کننده گان وضع موجود:
رفقا! شما که می نویسید و از الف تا یای هستی را لجن مال می کنید؛ چرا
وقتی این همه نفرت حواله ی جهان دور و بر خود میکنید، وقتی که دقیقا به
دلیل این شدت مطلق بیزاری باید منفور دیگران شوید، دقیقا محبوب ترین می
شوید و همه ی سازندگان وضع موجود را شما را از سر تا پا ستایش می کنند؟ شما که می گویید همه چیز تا مغز استخوان بد است و مهوع و برنتابیدنی، چرا همین «همه چیز و همه کس» در حال تایید شما هستند به جای آنکه منکر شما شوند؟
نفی مطلق و به ظاهر رادیکال وضع موجود، غیر از این است که تمنایی مطلق
برای دیده شدن و تایید شدن است؟ چرا که اگر کسی مخالفت کند با شما، یعنی
آنکه «به خال زده اید» و «خواب برده گان را آشفته کردید» و «عملا تایید شده
اید»؛ و اگر هم مستقیما تایید شوید که خب البته باز تایید شده اید
خلاصه آنکه رفقای رادیکال، من نگران تغییر رادیکال وضع موجودم! نمی دانم
اگر آش همین آش و کاسه همین کاسه نباشد، کاسبی شما به چه وضعی می افتد!
البته گویا نباید خیلی هم نگران بود، کاسبان وضع موجود، چه از راه نفی و
چه از راه تاییدش، همیشه قدری پولتیک برای حفظ منافع شان بلدند
سلام.
مطالب خوبی می نویسین درکش برای عوام سخته