آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

دگردوستی و ارزش

دگردوستی به هیچ نمی ارزد اگر نتوان آنچه را که در دیگری برایمان دوست نداشتنی ست، دوست داشت. و این یعنی دگر دوستی به هیچ نمی ارزد!

اما آنکه می کوشد به رغم محال بودن دگردوستی، دیگری را به تمامی و در دیگربودگی اش دوست بدارد و پنجه در پنجه ی امر ممتنع بیفکند، میتواند همه ی ارزش ها را از نو بیافریند..

نظرات 3 + ارسال نظر
مدینه شنبه 26 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 01:03 ب.ظ http://madinen.blogfa.com/

چقدر خوب نوشتین جناب....
آفرینش حقیقتا کار دشواری است، مبارزه ای جانفرسا...
بیچاره این جان ما که چقدر در این فرصت کوتاه باید با همه چیز و بیش از همه با خود درافتد....

لطف دارید. دلشادم میکنی مرا میخوانی :-)

. شنبه 26 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 07:51 ب.ظ

سلام. فرض کنم داعش دگری است، به فرض که من به عنوان یک دگر دوست بتوانم فرد داعشی را دوست بدارم، چگونه میتوانم افکار و اندیشه هایی که او را به چنین وضع ناگواری تنزل داده اند دوست داشته باشم. اگر دگر دوستی به این معنا ممتنع باشد ارزش افرینی بر این مبنا نیز ممتع خواهد بود.شاید فقط یک خدا بتواند این امر ممتنع را بر تابد گرچه خدایان تاکنون شناخته شده نیز بیشتر دگر ستیز بوده اند تا ...

نگفتم ارزش آفرینی موقوف به دوست داشتن تمام دیگری ست، اگر این باشد که هیچ ارزشی آفریده نمیشود، چون این امر ممتنع است
گفتم آنکه خود را با امر محال درگیر کند و جرات این کار را داشته باشه، در جنمش چنین توانی هست.

فرزانه پنج‌شنبه 1 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 09:37 ب.ظ http://www.fparsay.blogsky.com

سلام
به چه دلیل دوست داشتن ارزش جوهری فرض شده؟

دوست داشتن نه فرزانه خانم، جرات و اراده ی مواجه شدن با امر محال عنصر ارزش آفرین دانسته شده...
دوست داشتن مطلق دیگری میتواند یکی از این امور ممتنع باشد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد