-
فلسفه، نه همچون عقاید شخصی
یکشنبه 10 آذرماه سال 1392 20:48
فلسفه هماره بعیدترین اتفاق نسبت به یک کنش ذهنی-سوبژکتیو است. دیدگاه عامیانه ای که فلسفه را به جهان بینی فیلسوفان و طرز فکر آنها فرو می کاهد، برخلاف منش به ظاهر دموکراتیک و کثرت گرایش، حتا امکان فهم همین طرز فکرهای گوناگون را نیز از ما سلب می کند. چرا که در قبال این رویکرد، هیچ گاه نمی توان این مساله را طرح کرد: چرا...
-
فلسفه، دار آزادی...
شنبه 9 آذرماه سال 1392 18:44
بزرگترین نیروی محرکه ی فلسفه، همان بزرگترین نیروی یاس آور آن است: هماره جایی برای فکر کردن دوباره به پرسش های کهنه است، چه که هیچ فیلسوفی پاسخ نهایی برای آنها ارائه نداده... از سویی فرصت دارید تا درباره ی بنیادی ترین پرسش های هستی بیندیشید و زمینی مطلقا بکر در اختیار دارید، و از دیگر سو، همین بکر بودن این زمین شما را...
-
خرده تاملی در پایان و امکان پایان
جمعه 8 آذرماه سال 1392 23:25
همیشه چیزهایی هست که نه با پایان یافتن شان، که با «امکانِ» پایان یافتن شان ما را آزار می دهد...کابوس هایی که حتا پس از پایان هم ما را رها نمی کنند، چه اینکه تصور امکان پایان یک چیز، با تصور پایان آن چیز متفاوت است. ما با خود پایان مواجه می شویم و حتا آن را به راحتی تصور می کنیم؛ اما اینکه چنان چیزی امکان دارد پایان...
-
برای ققنوس خیس، نیچه، والتر بنیامین و جورجو آگامبن...
چهارشنبه 6 آذرماه سال 1392 23:33
رهایی کجا تواند بود؟ پاسخ شاید همیشگی این باشد: آنجا... جایی که نه اینجاست و نه هیچ جایی خاص... فردای روزی که رستاخیز آسمانی ادیان رخ داد و بدکاران به سزای کار بدشان رسیدند و نیکان به جنت ابدی رفتند، خدا با این جهان و تمامت باقی مانده اش چه می کند؟! احتمالا بیندازدش دور! چه که دیگر به دردش نخواهد خورد، به درد هیچ کس...
-
«لیثیوم» برای آوا و دوپایی که دیگر نخواهند دوید...
شنبه 15 تیرماه سال 1392 01:01
لیثیوم* لیثیوم! نخواهم بی تو بودن، که حبس میشود مرا لیثیوم! نخواهم فراموشی، که نبودنت چه حالی میشود مرا لیثیوم! خواهم که این مصیبت را عاشق باشم آوخ، خدایا! مرا رهایی زین نکبت باید.. بازگرد بر بسترم، مگذار که تنها به خواب روم فقدانی که برایم باقی گذاردی را نتوانم پوشاند هرگز نخواستم که میانه ی ما سرد باشد دریغا! که...
-
جامعه مدنی، آرایش طبقاتی و نبردهای هژمونیک در ایران معاصر
دوشنبه 10 تیرماه سال 1392 14:47
در ادامه مطلبی که در پست پیشین آمد، در این پست، متن پیاده شده ی جلسه ی سخنرانی دوست عزیزم، حسام سلامت در موسسه ی رخداد تازه را می آورم. پست پیشین واجد نگاهی از زاویه ی چپ نو-رادیکال بود، که با توجه به واقعه انتخابات خرداد پیشین، می کوشید نگاهی تحلیلی-راهبردی را ارائه دهد. اما آنچه در ادامه می آید، تحلیل جامعه شناختی و...
-
فروش توان سیاسی
یکشنبه 9 تیرماه سال 1392 13:26
آنچه در ادامه می آید، مقاله ای پیرامون انتخابات اخیر، از سایت تز یازدهم است. نظر من شاید با نگارندگان در برخی مواضع متفاوت باشد، اما بررسیدن پدیده ی انتخابات از زاویه ای که آنها برگزیدند، جای درنگ فراوان دارد... نویسنده: آرش ویسی، نیما پرژام تحولات سیوچهارساله اخیر را میباید از منظر تقابل انرژی سیاسی بهجایمانده از...
-
وقتی هستی، زمانت را به بازی می گیرد!
جمعه 31 خردادماه سال 1392 23:05
پیشتر که اندر راه هستی و زمان(1) را نگاشتم، در نظرم بود آن را طی یادداشت هایی در زمان بندی منظم-هفته ای یک بخش- منتشر کنم، حتا بخش های دیگر متن اصلی را هم به فارسی بازگرداندم و تنها حاشیه ها و تعلیقات باقی مانده بود؛ اما طی اتفاقی پیش بینی ناپدیر -دست کم برای خودم!- قسمت عمده ای از زمانم، تا شش ماه آینده پیشاپیش اشغال...
-
اندر راه هستی و زمان - بخش اول
پنجشنبه 16 خردادماه سال 1392 19:47
فلسفه ی مارتین هایدگر، به سان تفکر هر متفکر دیگر، فراز و نشیب و تحولات فراوانی را از سر گذرانده. منحنی تغییرات اندیشه ی او، دارای سه، یا دست کم دو نقطه ی تکینگی است. نقطه ی تکینگی نخست اندیشه ی او، به اعتقاد اکثر مفسرین و پژوهشگران فلسفه ی پدیدارشناسی، هستی و زمان است. اثری با حال و هوایی نو، سودایی سترگ و ریشه هایی...
-
«مامان میگفت...»، برای فروزان
یکشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1392 18:52
Mama, she has taught me well مامان زندگی رو بهم خوب یاد داده بود Told me when I was young وقتی جوون تر بودم بهم گفت Son, your life's an open book پسرم! زندگیت یه کتاب بازه Don't close it 'fore its done تا تموم نشده نبندش The brightest flame burns quickest یه آتیش تند زود خاموش میشه That’s what I heard her say و شنیدم...
-
همه چیز بازخواهد گشت....
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 17:50
گذشته همچند امر گذشته، نیست. او همیشه در راه هست و ماهیت خود را در آینده روشن خواهد کرد. در هر روایتی از آنچه گذشته، همچون هر روایت دیگری، قسمی پایگان بندی برقرار است: چیزی نقش مرکزی بازی می کند و مابقی وقایع و موضوعات، یا نقشی حاشیه ای پیدا می کنند یا به نفع پی رنگ اصلی حذف می شوند. این پایگان بندی، لازمه ی استحاله و...
-
No Leaf Clover
پنجشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1392 16:04
And it feels right this time و اینبار واقعی به نظر می رسه On this crash course we’re the big time در این حادثه این بار ما برتر هستیم Pay no mind to the distant thunder به طوفانی که روبرویش بود توجهی نمی کرد beauty fills his head with wonder, boy زیبایی او را مدهوش کرده بود، پسر جان Says it feels right this time با خود...
-
مشارکت یا تحریم، مساله این نیست، وسوسه این است
چهارشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1392 20:37
یک تصمیم معنی دار، چه تاکتیکی باشد و چه استراتژیک، بیش از هر چیز باید «تکینگی زمانی» داشته باشد، به این معنا که بتواند نسبت به رخدادهای تکین و پراکنده، هوشمندانه تغییر کند و تغییرات خرد و کلان توازن قوا را در نظر آورد. تصمیمات نامشروط، هماره میل به امحای تکینگی زمانی دارند و مسائل را به دوگانه هایی پیشنی فرو میکاهند....
-
از آسمانی که هدر می دهیم...
شنبه 21 اردیبهشتماه سال 1392 14:02
بار سنگین گذشته ای را که به دوش می کشی، در کدامین آینده به زمین می گذاری؟ نمی دانم؛ فقط میدانم که تو شبیه آینده ای و نه گذشته، امید... نه امیدی برای بازگشت و تکرار گذشته ای که حتا نگذشته. امیدی برای رخداد تفاوت، جهانی دیگرگونه، جهانی دگردیسیده رفیق راه، عزیز دل! بزن به راه...بازگشتنت فانتزی شیرینی است، اما فقط یک...
-
فراموشی لزوما شکلی از آزادی نیست!
جمعه 6 اردیبهشتماه سال 1392 16:49
اپیزود اول: جدالی بی پایان در پایان یک رابطه بسیار پیش می آید طرفین با اراده ی معطوف به فراموش کردن، سعی می کنند هر نشان و خاطره و تعینی از هم را فراموش کنند. پرهیز از دیدارهای حتا اتفاقی، پرهیز از صحبت کردن باهم یا درباره ی هم، پرهیز از مواجهه با هر شی یا مکان یا آهنگی که یاد آن «دیگری در حال سانسور» را زنده کند. شبح...
-
Nothing else matters...
چهارشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1392 21:25
Never cared for what they say Never cared for games they play Never cared for what they do Never cared for what they know And I know
-
و بهار می آید، بی اتمام زمستان...
سهشنبه 29 اسفندماه سال 1391 14:56
تقویم به من می گوید بهار در راه است من اما غمگین میشوم آخر، زمستانم می رود بی آنکه تمام شود؛ تقویم می گویدم و شناسنامه ام نیز که میلاد من در راه است، من اما فرزند زمستانم همو که از فقرش سر راهم نهاد مگر آنکه فصلی «خوش نام» نوزادش را به فرزند خواندگی بپذیرد. و چه می دانست این را آن مردک اخموی ثبت احوال! تقویمم می گوید:...
-
هگل در برابر هگل: آیا فلسفه ی هگل تمامت خواه است؟
چهارشنبه 16 اسفندماه سال 1391 15:33
این تصور که مطلق شدن روح به توتالیتاریسم منتهی میشود، دست کم در طرحی که هگل در پدیدارشناسی به دست میدهد و مبنای بحث ما در اینجاست، از اساس منتفی است. آری، درست است که روح هگلی میکوشد تا تمام بیرون ماندگان را، اقلیتها را و افراد را به درون بکشد و در خود هضم کند؛ اما این «خود»، خودِ از پیش تصلب یافتهای نیست که به...
-
چنین گفت هلدرلین...
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1391 19:51
ای سرشت قدسی! آرامش ایزدی و نفیس تو را من بارها آشفته ام، و از رنج های ژرف و راز آمیز زندگی، نمونه را بر کام تو چشانده ام، این همه را از یاد بزدای و ببخش! از آنکه من، همچون آن لکِ ابر که بر صورت صلح آمیز ماه میروم، و تو بار دیگر در زیبایی تابان خود خواهی آسود، ای پرتو شیرین! -چکامه ی پوزش، سروده ی هلدرلین، ترجمه ی...
-
عاشقانه
یکشنبه 22 بهمنماه سال 1391 00:27
حلقه ای که فقدان مرکزی اش را در آغوش کشیده، آیا نه شبیه ماست که «نه بودگی» بودن مان، امکان بنیادین هستن مان، «مرگ»مان را در آغوش کشیدیم و می کشیم؟ مرگ! چه کس را توان چشم در چشم شدن با این فقدان بنیادین است؟ و چه قدر دلم برای خدا می سوزد که فاقد این فقدان است! و چه قدر دلم برای جوجه خداهای زمینی می سوزد که مذبوحانه از...
-
تفکر و فلسفه: در گفت و گو با ققنوس
پنجشنبه 19 بهمنماه سال 1391 00:27
آنچه در ادامه می آید، نخستین کامنتی است که ذیل این نوشته ی ققنوس خیس، آن را نوشتم. این نوشته، پیش از آنکه بخواهد متنی در گفت و گو با ققنوس باشد، می کوشد متنی در گفت و گو با نوشته ی ققنوس خیس باشد و از این طریق، راهی را به تفکر انضمامی و انتقادی بگشاید. این مهم هیچ گاه با گپ و گفت، به ویژه از جنس روزمره برآورده نمی...
-
از ننوشتن...
سهشنبه 10 بهمنماه سال 1391 15:25
همین که به آنی که واپس میگریزد کشانده و مرتبط شدیم، به راهی کشانده شدهایم که به سوی آن گریزنده و رخپوشنده است و در قرب رمزآگین و بنابراین ناپایدار طلب فراخوانش آن. وقتی انسان به طور خاص در این راه کشانده میشود، او فکر میکند ، خواه هنوز از آن واپس گریزنده دور باشد، خواه این واپس گریزی همچنان در پرده نهان ماند....
-
فلسفه، تعلیق، امر واقع
یکشنبه 10 دیماه سال 1391 01:34
... او از امکانی در دل فلسفه سود می جوید، امکانی که مهابت فلسفه را می نماید و رعب آن را در دل می نشاند. فلسفه در مقام برانگیزنده ی فیلسوف-شعبده باز، فلسفه در مقام به تاخیر انداختن سخن آخر و رای نهایی، فلسفه در مقام عالی ترین امکان کشف حقیقت و نیز استتار آن در طفره روی. توگویی می تواند با امر واقع نسبتی نداشته باشد. آن...
-
نقد چیست؟
پنجشنبه 7 دیماه سال 1391 15:31
نقد عبارت است از یک بررسی دوگانه: 1) بررسی چگونگی تکوین موضوع نقد 2) بررسی تکوین چیزی که تکوین موضوع نقد را موجب میشود (خوانشی نیچه ای-دلوزی از نقد)
-
نقب و نقدی به فمنیسم وطنی
پنجشنبه 30 آذرماه سال 1391 14:49
پیش نوشت(!): آنچه در ادامه می آید، کامنتی است از اینجانب که ذیل این پست نوشتم. از آنجا که مباحث مطروحه، دست کم سرفصل های ذهنی من، پیرامون مساله ی فمنیسم است، بد ندیدم، آن را دوباره همینجا بیاورم. برای یافتن ارجاعاتی که در متن کامنتم به کامنت دیگران آوردم، به بخش نظرات پست پیش گفته، رجوع کنید. 1) این نبشته به عنوان...
-
باید...
جمعه 17 آذرماه سال 1391 15:47
باید که رخت سفر بربست به زمین و زمانی آن سوی مرز اکنون گسسته از آن اما برای آن باید که رسم دوستی آموخت و به فراسوهای اکنون چشم دوخت...
-
ابر و برگ...
سهشنبه 14 آذرماه سال 1391 17:08
در بهاری خزان اندود به برگی زرد و خرد آسمان بارید ز ابری گرفته و زیبا اما بغض آلود آنک ابر برگ را عاشق شده بود برگ اما تا ابد سهم زمین بود و به آستانه ایستاد ابر چون رخت سفر بست تا زمینی شود ابر دگردیسید که باران برگش شود. چون به زمین رسید دیگر نه ابر بود و نه ترنم باران او خود احساسی بود که سالیانی پیش بر دانه ای...
-
پرسش فلسطین: بنیادگرایی اسلامی، فاشیسم مسیحی، صهیونیسم
شنبه 11 آذرماه سال 1391 19:24
نویسنده: اسلاوی ژیژک/ ترجمه: صالح نجفی، رحمان بوذری (برگرفته از تز یازدهم ) فاجعه به مراتب بهتر است از وجود نداشتن . دو شیوهی ایدئولوژیک متفاوت برای پیچاندن مطلب و در هالهی ابهام پیچیدن حقیقت وجود دارد که بههیچ عنوان نباید با هم قاتی شوند: یکی شیوهی لیبرالدموکراتیک و دیگری شیوهی فاشیستی. شیوهی اول دستاندرکار...
-
امید...
شنبه 4 آذرماه سال 1391 20:06
ایدون آن روزگار فرارسیده که امید به واپسین ابژه رسیده، به خودش! روزگاری که تنها امید، امید به امید است، مطلق امید و دیگر هیچ ... مطلق امید، همچون دالی بی مدلول، صرفا پس مانده ای از مشتی واج: « ا م ی د»، چونان که جهان است، چیزی بی معنا، مشتی نور و آوا... اما ما از تبار همان انسانیم که فلسفه را ساخت، همان انسان که در...
-
روی آورندگی، روی دادگی، روی داد
جمعه 3 آذرماه سال 1391 01:02
هایدگر مفاهیم ویژه ای در فلسفه ی خود می آورد، که برای فهم آنها نیاز به شناختی جدی از تفکر پدیدارشناسی داریم. از جمله ی این مفاهیم ویژه، «رویداد» یا «رویداد از آن خود کننده» است که گاهی بدفهمی های غریبی از آن شده. گاه آن را به نگاه آخرالزمانی ربط داده اند و گاهی هم به شعربافی و مبهم گویی هایدگر. این داستان کژفهمی،...