آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

چرا پروست فیلسوف زمان است

[احساسات وجد آوری که تجربه می کردم] همه در یک چیز شریک بودند و آن این که آن ها را هم در لحظه ی حاضر و هم در لحظه ی دور در گذشته حس می کردم، تا جایی که گذشته و حال با هم آمیخته می شد و دو دل می ماندم که ... در کدامم؛ در حقیقت موجودی که در درونم از این برداشت سرمست می شد، سرمستی اش از چیزی بود که در این اثر/احساس در گذشته و حال مشترک بود، چیزی بیرون از زمان بود، و آن موجود تنها زمانی بر من ظاهر می شد که به واسطه ی یکی از همسانی های گذشته و حال خود را در تنها محیطی می یافت که در آن می توانست زندگی کند و از ذات چیزها سرمست شود، یعنی خارج زمان


در جست و جوی زمان از دست رفته، جلد هفتم، زمان بازیافته، ص۲۱۶

نظرات 2 + ارسال نظر
موسوی سه‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 08:23 ق.ظ

درست شنیده ام معتقدید رالز زیاد متفکر مهمی نیست و بیش از حد خودش جدی گرفته شده؟ من خودم با این حرف موافقم ولی دوست دارم دلایل شما رو بدونم.

از کجا شنیدید؟

موسوی سه‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 11:45 ب.ظ

چندین هفته پیش، در جمعی که ازموضوعات مختلفی از جمله وبلاگ های جدی فلسفی صحبت میکردیم، یکی از آقایان حاضر که من دقیقا نمیشناختمش و دانشجوی ارشد فلسفه بهشتی بود آشنای شما بود، صحبت هایش هم باعث آشنایی من با این بلاگ شد و هم مطرح شدن این سوال.

راستش را بخواهید در خاطر ندارم جایی درباره ی راولز به نفی یا ایجاب بحثی کرده باشم، زیراکه مواجهه ی مستقیمی با آثارش نداشتم و بنابراین بررسی نقادانه ای نیز نمی توانم بر آن داشته باشم. گذشته از آن، نام و مباحث جان راولز برای آشنایان با فلسفه ی سیاسی معاصر و به ویژه لیبرالیسم، آشنا و زنده است و نمیتوان به سادگی حکم به رد اهمیت افکار او کرد، مگر آنکه صاحب دلیل و اجتهاد خاصی در فلسفه ی سیاسی باشیم که از عهده ی من چنین چیزی خارج است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد