آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

«چه بپسندیم چه نپسندیم...»؟!

میلاد یک نقد جدی و کلی به رویکرد تو وارده، که البته فقط هم مختص به تو نیست.

تو  (و خیلی از اوقات خود من) عادت داری از یک ترجیع بند کلیشه ای در نوشته ها و سخنرانی هات استفاده کنی؛ مثلا اگر درباره آوینی صحبت میکنی میگی «چه از آوینی خوشمون بیاد، چه بدمون بیاد ولی....». یا مثلا «چه اسلام رو قبول داشته باشیم و چه نداشته باشیم اما...».

این رتوریک رو اگر بخواهیم از زاویه دید روانکاوی بررسی کنیم باید بگیم یک گفتار به شدت ریاکارانه و خود برتر بینانه و در عین حال ترسو و الکنه. چون اولا به خلاف ژست بی طرفش، دقیقا میخواد از اون چیزی دربارش حرف میزنه طرفداری کنه. کسی که میگه «چه مارکسیسم رو بپذیری و چه نپذیری ولی نمی تونی انکارش کنی» در واقع داره میگه من مارکسیسم رو می پذیرم! اما تو هم جرات نداری انکارش کنی!! و   از همه مهمل تر اینکه، انگار مباحث نظری یک حقیقت متافیزیکی دارند که ورای قوه ی تحلیل و قضاوت انسان هاست! علاوه بر این، وقتی میگی «چه فلان چیز رو بپسندی چه نپسندی...» داری یک ادعای عجیب تر هم میکنی. انگار که تو داری میگی من همه کسانی که از فلان چیز خوششون میاد و بدشون میاد رو میشناسم. این هم حرف به شدت عجیبیه. چون اولا گوینده ی این حرف همه کسانی که فلان چیز رو خوششون میاد قطعا نمی شناسه، به این دلیل که خودش هم نمی دونه که خودش از اون خوشش میاد و فکر میکنه موضع خودش خیلی بی طرفانه و خنثی است. در ثانی، وقتی اینقدر در شناخت طرفداران اون چیز ناتوانه، چطوری میتونه درکی از مخالفانش داشته باشه؟

حالا این نقدها رو فقط به تو وارد نمیکنم. همونطور که نوشتم خود من هم در تحلیل ها و نوشته هام به شدت دچار این ویروس بودم. اما واقعا دوستانه پیشنهاد میکنم تو هم از این رتوریک مندرس فاصله بگیری. این رتوریک فقط به درد جذب کردن افراد خنثی میخوره، و به هیچ وجه قادر به دیالوگ کردن با مخالفان نیست، و دقیقا به همین دلیل هم یکی از ضد دیالکتیکی ترین رتوریک هاست..

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد