آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

گفتگویی درباره گفتار توسعه

- سیدجان من رفتم سخنرانی کامل رنانی رو گوش دادم. من زیاد اهل پیگیری صحبت هاش نبودم و جز چند مورد پراکنده ازش نشنیده یا نخوانده بودم. اما این سخنرانیش بسیار فکرشده و متقن و مستدل بود. من دقیقا نمیفهمم وقتی تو عباراتی نظیر ایده و علم و نظام علم و تئوری و ... را می نویسی، دقیقا داری به چه چیزی اشاره میکنی؛ و لی درکِ منِ دانشجوی فلسفه سیاسی از این مسائل اصلا دور از اسلوب سخنان رنانی نبود. عجیبه که برای نفی و نقد رنانی از این مقولات استفاده میکنی.

تصور میکنم یا از سر بی حوصلگی بحث هاش رو گوش دادی، یا چون دیدی که چپ های سکولار مسابقه در فحاشی به رنانی گذاشته اند، خواستی به عنوان چپ مسلمان از رفقای سکولار عقب نیوفتی


- با احترام واژگانش فقط رتوریک است و کاملا بی معنی است


  ادامه مطلب ...

مشکل اصلی اسلام با سرمایه داری چیست؟

... پست خوبی بود ... اما به نظرم هنوز خیلی جای کار بیشتری هست. چند و چون این تخیل سیاسی اسلامی در برابر سرمایه داری چندان پیدا و آشکار نیست. به ویژه وقتی اتصال کوتاهی بین مفاهیم سرمایه داری و ثروت اندوزی برقرار میکنی. اساسا نظم سرمایه دارانه نظم مبتنی بر شهوت ثروت نیست، بلکه نظم مبتنی بر قاعده مندکردن فرآیند تولید ثروته. اساسا روشن نیست که چرا تخیل سیاسی اسلام که ضد فقر و استضعاف است، باید ضد قاعده مندسازی فرآیند تولید ثروت هم باشد. جنگ فقر و غنا، جنگ با سرمایه داری نیست، اتفاقا جنگ سرمایه داری با فرآیند تولید ثروت پیشاسرمایه داری است. اینجاست که برای نقد و نفی سرمایه داری نیاز به چیزی بیش از این دست روایات پیدا میشود. مارکسیسم مخالف نظم سرمایه داری است، چون بهره ی مازاد و مالکیت ابزار تولید رو از آن کارگر میدونه. جنبش های سبز ضد سرمایه داری اند، چون معتقدند منابع زیست محیطی رو به سرعت نابود میکنه. اما مشکل اصلی اسلام با این نظم یا قاعده ی تولید ثروت چیست؟ تا پاسخ دقیقی به این پرسش نداشته باشیم، هرگونه اصرار بر ضدیت اسلام و سرمایه داری، ادعایی بی پایه است

سیاست: تاریخ یا اخلاق؛ مساله این است!

[در واکنش به توییت علی علیزاده که جمهوری اسلامی را دچار همان سرنوشت «هزار فامیل شدن» پهلوی می داند و دلیل آن را تاریخ هزاران ساله (کذا فی الاصل!) مناسبات قبیله‌ای عشیره‌ای ما می‌داند]


یک نکته هست که علیز بهش دقت نمی کنه و باعث میشه که روایت او به روایتی اخلاقی مبدل بشه، و اون خود تاریخ و فرآیند تاریخیه. کسی مثل علیز و همفکرهاش به رغم رتوریک تند سیاسی، سیاست را در حیطه ی اخلاقیات دنبال میکنند و تصور میکنند چه پهلوی و چه جمهوری اسلامی به سبب آدم های بدش به بن بست میرسند. ظاهرا در توییتش به تاریخ -اون هم از نوع چندهزار ساله!- ارجاع میده اما با این کلی گویی در واقع هیچ چیز راجع به تاریخ نگفته مگر اینکه کانون نفرت مردم رو به تاریخ خودشون برگردونه، انگار که تاریخ ما سراسر مناسبات قبیله و عشیره ای بوده و امروز هم جبرا باید بازتولید(!) همون مناسبات رو بکنه!

سیاست همیشه روی دوش تاریخ وارد واقعیت میشه. سیاست منهای تاریخ فقط یک ایدئالیسم اخلاقی بی حاصله که به درد روضه خوانی و مخالف خوانی میخوره. سیاست رهایی بخش راستین با خوانش انتقادی تاریخ شکل میگیره، خوانشی مبنی بر یافتن نقاط رهایی بخش و نقاط انحطاط. چپ گرایی منحط اروپایی خیلی وقته که بند نافش رو از تاریخ بریده و برای همین به درد همین غم ناله های انفعالی و کین توزانه می خوره

من اگر از سیدجواد -البته به نحو مشروط- دفاع میکنم دلیلش همین نگاه تاریخی و انتقادیه. سیدجواد اگر به تاریخ ایران رجوع میکنه، به خلاف خوانش پان ایرانی پان شیعی قوچانی، در کنارش هم نظریه ی انحطاط و زوال رو پیش میکشه

جالبه که سیدجواد در کتاب تاریخ اندیشه سیاسی در ایران، در مقاله آخر که به دوره تاریخی صفویه میرسه، دقیقا به خلاف خوانش امثال قوچانی، نظریه ی دولت ملی بودن صفویه رو زیر سوال می بره...

امتناع بازآفرینی انسان انقلابی

 - سید یک سوال جدی دارم: آیا اصلا جز اینه که انسان انقلابی همان انسان جدلی است؟


به خدا اره :)) ولی سوال خوبی است


- جدی ولی، این سوال رو مبشه در مورد تمام انقلابی های تاریخی پرسید و اتفاقا به نظر میاد پاسخش هم عموما مثبت بوده...


-برای عصر پسا انقلاب ما که واقعا صدق می کند؛ یعنی گویی فقط دیگری و جدل معنی داده است..


- خب سید در انقلاب فرانسه و امریکا و شوروی هم اگر خوب بگرذیم بیشتر جدل، یا دقیق تر بگم، انسان جدلی، پیدا میکنیم.

  ادامه مطلب ...