آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

چرا حمله های جواد طباطبایی به وضعیت دانشگاه رادیکال نیست؟

... آنچه دیدنی ست، گرد هم آمدن اساتیدی از دانشگاه تهران است، جهت تصدیق و تایید سخنان و آرای طباطبایی که در آن همایش یک سخن مهم بیشتر نگفت، و آن این که این دانشگاه مرده است!

این اساتید گرام حقیقتا با این بخش مهم و اساسی سخن طباطبایی چه میکنند؟ با آن همدلند؟ مخالفند؟ نادیده میگیرندش و به حساب «تعیین نرخی وسط دعوا» میگذارند؟ عجیب نیست که اصلی ترین خطاب طباطبایی به دانشگاه است و خاموش ترین ها به این خطاب، خود دانشگاهیانند؟

شاید دانشگاه خود به زوال و ویرانی خود متطفن است و آن را با چنین سکوتی از لسان دانگشاهیان تایید میکند؟

به نظر میرسد نظام دانش-قدرتی که در زیر پوست این دانشگاه در حال تکوین و تثبیت خویش است، حتا به سخنان ظاهرا رادیکال طباطبایی ایمن است و به سادگی میتواند آن را گرفته و در خود درونی کند، البته نه به سبب وثاقت و ساختار هوشمندش ، بل به جهت آنکه حرف های طباطبایی هنوز آنقدرها رادیکال و در گسست از وضعیت دانشگاه نیست، که خود و ستایشگانش می پندارند. او به ظرافت و دقت اشاره کرد که دانشگاه تهران زاییده ی نیروی ضرورتی بود که شکست تاریخی مان در ناحیه ی آگاهی ملی مان پدیدار کرد. وانگهی همو، در ادامه بازی را به سطح آل احمدی «تقلید» و «به تقلید زاده شدن» و «به تقلید مردن» باز میگرداند. البته حق این است که گفتار او غنایی بیشتر از گفتار آل احمدی دارد و به جای «آنچه خود داشت» بر «اجتهاد» تاکید میکند، اما با به ابهام و سکوت برگزار کردن نسبت «اجتهاد» و «شکست»، ناگزیر میشود باز به مفهوم مندرس «تقلید» بازگردد که خود از مفاهیم بنیادین همین نظام دانش قدرت کنونی ست که در قالب دانشگاه های ما تجسد یافته. دانشگاهی که به ضرورت نیروی شکست زاده شده، نمیتواند با تقلید زاده شده باشد و دانشگاهی که با تقلید زاده نشده، نمیتواند با تقلید نیز بمیرد، و این نقطه ی کور اندیشیدن طباطبایی-دانشگاهیان کنونی ما به وضعیت تاریخی خویش است...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد