آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

پرسش‌های بی‌پاسخ

روزی در سر کلاس، استاد پرسش جالب اما بی‌پاسخی را طرح کرد:
فرض کنید در یک کشتی، دو نفر سفر می‌کنند. مواد غذایی رو به اتمام است و تنها به اندازه جیره غذایی یک نفر، خوراک داریم. وضعیت به گونه‌ای است که اگر غذای باقی‌مانده را بین هر دو نفر تقسیم کنند، هیچ‌کدام زنده به خشکی نمی‌رسند. اما اگر تمام جیره را یک نفر مصرف کند، حتما زنده خواهد ماند و به ساحل خواهد رسید، اما دیگری تلف خواهد شد.
به نظر شما کدام حالت را می‌توان اخلاقی و عادلانه دانست؟ تقسیم همسان غذا بین دو نفر و درنتیجه تلف شدن هر دو یا دادن تمام جیره به یک نفر و در نتیجه تلف شدن فقط یکی از آنها؟
حال فرض کنید که بنا به هر دلیل حالت دوم را اخلاقی/عادلانه بدانیم، در آن صورت کدام یک مستحق زندگی و کدام یک مستحق مرگ خواهد بود؟ با مرگ/زندگی کدام یک، عدالت اخلاقی برقرار می‌شود؟

پرسش‌های بالا، پرسش‌هایی اخلاقی هستند که کارآمدی نظام‌های اخلاقی را با چالشی جدی رویارو ساخته‌اند. اگر ما باشیم و یک سلسله گزاره اخلاقی مطلق، بدون شک پاسخی به پرسش‌های بالا نمی‌توان گفت. چنانچه گزاره‌های نامطلق و نسبی را وارد اخلاق کنیم، می‌توان پاسخی برای این پرسش‌ها طرح کرد اما اعتبار اخلاقی آن‌ها به هیچ رو به مانند گزاره‌های دیگر نیست.
به گمانم اما پرسشی بَس‌ بنیادین در پسِ پشت این پرسش‌ها نهفته که بی‌پاسخ ماندن مسایل بالا، خود نتیجه بی‌پاسخ ماندن آن پرسش اصلی است:
آیا هر فعل و وضعیت خاص، دارای حکم واحد اخلاقی ست؟
اگر پاسخ مثبت باشد، که مسایل بالا باید پاسخی داشته باشند، که البته ندارند و چنانچه پاسخ منفی باشد، مشکل این دست مسایل رفع می‌شود اما در این صورت اخلاق از اخلاق بودنش ساقط خواهد شد. به واقع اگر اخلاقیات برای تمام اتفاقات ممکن حکمی یگانه نداشته باشد، پس صفت عمل اخلاقی و عادلانه چه معنایی خواهد داشت؟

دوستی اهل دل داشتم که سخن شیرینی در باب این دست پرسش‌های بی‌پاسخ داشت:
این پرسش‌ها همیشه بودند و هستند و خواهند بود، اگر به آن‌ها فکر می‌کنیم از آن رو نیست که این مسایل برای‌مان رخ داده، به آن‌ها فکر می‌کنیم چون هنوز باورمان نشده که بودن در هستی، چه قدر بی دلیل است.... پشت ستاره‌ها نباید دنبال دلیلی برای زندگی بود، زندگی خود، دلیل خود است.

نظرات 1 + ارسال نظر
افسانه چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:36 ب.ظ

آری دوست تو اشاره ای بسیار دقیق داشته است ضمن آنکه در پاسخ به سئوال بالا میتوان به بحث (( کدامین جان)) نیز اشاره کرد اخلاقیات به صورت مطلق و همگانی معنایی ندارد چرا که بسته به نوع و مرتبه و ارزش جان این جوابها فرق خواهد داشت...
به هر حال زندگی هر یک از ما لحظه ای ست کوتاه میآید و میرود و ...
دنیا به خودی خود معنایی ندارد دنیا در درون خود ماست چرا که با چشم بستن ما دنیا و زندگی نیز تمام میشود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد