ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
آیا تا به حال به
دگردیسی ساز-و-برگ مراقبت و تنبیه در تاریخ اندیشیدهاید؟ به این که چگونه از دل
اروپای قرون وسطی و نظام خلافتی جهان اسلام، جهان کنونی با تمام دگرگونگیهایش
زاده شد؟ به این اندیشیدهاید که چگونه دم-و-دستگاه تعذیب و شکنجه در غرب، جای خود
را به زندانهای نوین و بهداشتی داد؟ آیا چنین بوده که بشر سیر تاریخی ِ رو به
جلویی را پیموده و در برخورد با مجرمان و خطاکاران مهربانتر شده؟ آیا در عصر
کنونی، گسست و جدایی از شیوهها و اندیشههای گذشته برای بشر بدست آمده؟
این پرسشها و صدها پرسش دیگر نظیر اینان، کارمایهی ذهنِ میشل فوکو، در نگاشتن «مراقبت
و تنبیه» بود. شاید در نخستین نگاه، این پرسشها را پرسشهایی دمِ دستی بدانیم که
پاسخشان از پیش روشن است، و شاید با نگاهی بدبینانه آنان را مایهی نفی و نقد
جهان مدرن بدانیم.
جدا از آنکه بخواهیم پاسخی ایدئولوژیک و از پیش، به این پرسشها بگوییم، اما میتوان
در آنها اندیشید. مقصودم از موضع ایدئولوژیک، رویکردی است که در آن، ایدئولوژی
ابژهی نقد را برمیگزیند و مجوز نقد و یا عدم نقد چیزی را صادر میکند. حال چه این
ایدئولوژی اصالت جهان مدرن باشد، چه اصالت جهان سنتی. اندیشیدن ناب، به معنای نقد
و سنجش آزادانه و برگزیدن آزادانهی ابژهی نقد، چه بخشی از جهان مدرن باشد و چه
نباشد، اقتضای فلسفیدن است و از این روست که فیلسوف، ایدئولوگ نمیتواند بود.
فوکو در «مراقبت و تنبه» موضعی فیلسوفانه دارد و عزم بر سنجش و تحلیل پروبلماتیک
مسالهی «نظام پاداش و تنبیه در جهان مدرن». رهیافت فوکو در این اثر، گونهای «تبارشناسی»
است که از پروژهی «تبارشناسی اخلاق» نیچه، وام گرفته. در تبارشناسی نیچهای-فوکویی،
بر خلاف شیوههای سوژهمحور مرسوم (نظیر پدیدارشناسی و روش تحصلی و هگلی و...) سوژه
از حاکمیت مطلق خویش در آمده و همچنین بحثهایی نظیر هرمنوتیک و ساختارگرایی(برآمده
از کار دوسوسور) که کار تحلیل را گسسته از نظام قدرت پی میگرفتند، به کناری نهاده
میشوند. تبارشناس، با نگاهی تاریخی به مناسبات قدرت و انسانها، پدیدهها را
بررسی میکند و به جای ارائهی تحلیلهای ذهنی و دور-از-واقع، سعی در فهم اتفاقاتی
دارد که تا پیش از آن، بدیهی و نتیجهی فراشد رشد بشر، در نظر گرفته میشد.
خواندن این اثر خواندنی را به کسانی که پروای اندیشیدن در باب جهان مدرن را دارند،
پیشنهاد میکنم و پیشاپیش به آنها وعده میدهم با کتابی نو و روان رویارو خواهند
بود که از سویی تصویر جهان مدرن را برایشان دگرگون خواهد ساخت و از دیگر سو،
تردیدی عمیق در باب ریشههای جهان مدرن به آنان خواهد بخشید.
در ادامه، بخشی از این کتاب را، از ترجمهی نیکوسرخوش-افشین جهاندیده (نشر نی)، میآورم
که خود گواهی بر سخنان پیشگفتهام خواهد بود:
....آنچه از این پس به منزلهی نقطهی کاربرد و ابژهی «مفید» عدالت کیفری بر این عدالت تحمیل شده است، دیگر بدن مجرم که علیه بدن شاه علم شده باشد، نیست؛ شخص [سوژه] حقوقیِ یک قرارداد آرمانی نیز نیست؛ بلکه فرد انظباطی است. نهایت عدالت کیفری در دوران رژیم قدیم [پیش از انقلاب 1789 فرانسه] تکه تکه کردن بی نهایت بدن شاهکُش بود: نمایش قویترین قدرت بر بدن بزرگترین مجرم که نابودی کاملاش حقیقت جرم را آشکار میکرد. اما نقطهی پایانی عدالت امروز گویی انظباط بیپایان است: بازجویی که پایانی ندارد، تحقیقی که به طور نامحدود در مشاهدهای باریکبینانه و همواره تحلیلیتر و جداگانهتر تداوم مییابد، قضاوتی که گشودن پروندهای است که هرگز بسته نمیشود و در عین حال، ملایمت حسابشدهی کیفری است که به کنجکاوی مصرانهی امتحان [آزمون، معاینه] پیوند خورده است، روشی که هم سنجش دائمی یک فاصله نسبت به هنجاری دستنیافتنی است و هم یک حرکت مماس ازلی [asymptotique] که ملزم به پیوستن به آن هنجار در بینهایت میکند. تعذیب، پایان منطقی روشی بود که انکیزیسیون آن را ایجاب میکرد. تحتِ «مشاهده» قرار دادن [فردها] تداوم طبیعی عدالتی است که روشهای انظباطی و روشهای امتحان آن را تسخیر کردهاند. چه جای تعجب اگر زندان سلولی با زمانهای تقطیع شدهاش، کار اجباریاش، مراجعِ مراقبت و ثبتاش، و با استادان بهنجار سازیاش که کارکردهای قاضی را بر عهده میگیرند و افزایش میدهند، به ابزار مدرن کیفرمندی بدل شدهاند؟ چه جای تعجب اگر زندان به کارخانهها، مدرسهها، سربازخانهها و بیمارستانها که همگی به زندان شبیهاند، شبیه است؟
{فوکو، میشل؛ مراقبت و تنبیه: تولد زندان، ترجمه افشین جهاندیده-نیکو سرخوش، نشر نی- ص281}
سلام
شیوه های نوین انسان خطاکار را پذیرفته است و در جهتی پیش می رود که تنبیه خطا باشد نه تنبیه انسان. انسانیت افراد را زیر سوال نمی برد. حتی خطرناک ترین جانیان در کشورهای پیشرفته حق و حقوقی بسیاری را شامل می شوند به طوری که حتی می توانند از نحوه سوال پرسیدن مامور شکایت کنند و دادگاه آن مامور یا مسوول پرونده را بر کنار کند.
البته وقتی بخواهیم چنین مقوله ای را با کشور خودمان مقایسه کنیم یاد همان پشت کوهی ها می افتیم
به قول فوکو، در عصر کنونی نه با مجازات که با نوعی ارتوپدی اخلاقی روحی رویاروییم.
البته با آنکه انسانیت در جوامع مدرن به رسمیت شناخته میشود، اما به همان میزان، نوعی نظارت همگانی (که در این نوشتار بدان اشارت رفته بود) بر تک تک افراد سایه گسترده، نه آنکه در جامعهی ما چنین نباشد، سخن بر سر آن است که آزادی در جامعهی مدرن معنایی دیگر از تئوریها دارد.
به امید روزی که انسانیت را بتوان در کنشهای فردی-اجتماعی خود، بهتر پیاده سازیم...
سلام. تبارشناسی اخلاق نیچه را خوانده ام و پسندیده ام ، این کتابی که شما معرفی کردی هم موضوع جالبی دارد ظاهرن.ممنون
....................
پی نوشت ؛ روزنامه ی شرق ، در زمان اوجش البته ، هر روز چاپ می شد ولی هیچ شبیه روزنامه نبود و بیشتر به ماهنامه ای تخصصی مانند بود! این موضوع فی نفسه ارزشمند بود ، اما به عنوان یک روزنامه شاید مزیت محسوب نمی شد برایش ، و بیشتر یک "ویژگی" بود(البته از نظر مخاطب عام روزنامه که حوصله ی دقیق شدن و وقت زیاد برای مطالعه ی روزنامه نداشت این گونه بود).
این را گفتم که بگویم ؛ به نظر من شما شرق وبلاگستان هستید !
اگر تبارشناسی نیچه را پسندیدی، پس بدان «مراقبت و تنبیه» را نیز خواهی پسندید!
---------------------
حق با شماست، هر چه نباشد من از نسل شرقام و یک انسان شرقی!
سلام
تا قبل از خواندن این کتاب ِ فوکو دید مثبتی به فوکو نداشتم اما این کتاب بسیار عالی بود مخصوصا بخش زندانهای سراسر بین.
تحلیل عمیق و زیبایی بود
هماره چشایی فلسفی فوکو را ستودم.
خوشحالم که در اینجا نیز همراییم.