آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

پاسخ پرسش‌های نپرسیده...

سال‌هاست که زخمی ترانه های ناسروده ایم

سیاه پوش آرزوهای نابسوده ایم

سال‌هاست که در ستیز و گریزی ناتمام

اندر پاسخ پرسش‌های نپرسیده‌ایم...

نظرات 7 + ارسال نظر
مشتی اسمال یکشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:29 ب.ظ http://www.mashtee-smal.blogfa.com

سلام
باز تیکه میندازی!
این شعر پست مدرن بود؟یا ابراهیمدرن!!!!!
راستی ادامه توحیدیات رو نوشتم اینبار برهان انسلم!یا علی

مهدی نادری نژاد سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 06:38 ق.ظ

با سلام
آرزوهای نابسوده؛
سال های ستیز؛
پرسش های نپرسیده

سوفیا چهارشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:03 ب.ظ http://falsafe69.blogfa.com/

سلامی و درودی!

مشتی اسمال! پنج‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:28 ب.ظ http://mashtee-smal.blogfa.com


کجایی پس!

خلیل شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:17 ق.ظ http://tarikhigam.blogsky

سلام

به همین دلیل این پاسخ ها، بی پاسخ اند!

افسانه سه‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:19 ق.ظ http://ariagirl.persianblog.ir/

به راستی که : دل مان آنجاست که گنج مان آنجاست و گنج ما در پرسش های ماست از این روست که همیشه در راهیم ..

اشکان شنبه 5 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:54 ب.ظ http://tashkan.blogsky.com/

از آن زمان که زمان بر تحرک ایستاده است

اندر پاسخ پرسش‌های نپرسیده‌ایم...!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد