آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

یک پیشنهاد: «نیچه و فلسفه» اثر دلوز

«نیچه و فلسفه»ی دلوز، کتاب سختی است. ساده خوان نیست و از همه مهمتر این که با تمام پیش داشته های ما شوخی می‌کند. جسور است و گاهی این جسارت را به سر حد ممکن می رساند و حرف هایی می گوید که پیش خودمان بگوییم: «نه! این نمی تواند درست باشد! حتمن من بد برداشت کردم!..»

اما این کتاب در نهایت روانی نوشته شده، گره ی زبانی در آن نیست و به غایت تهی از هر گونه پیچیده خوانی است، بار سنگین و منفعلانه را از تاریخ فلسفه به دوش نمی کشد و با این که کاری است با ارجاع و دلالت به آثار نیچه، اما حتا آشنایی با نیچه را هم نمی خواهد..

مشکل این کتاب در قلم و بیان و زبانش نیست، در پیچیدگی موضوعش هم نیست، در چرندگویی پست مدرن هم نیست چنانکه برخی می پندارند. مشکل این کتاب این است: آزاد ساختن تمام نیروهای خلاقه ای که تاکنون به نام فلسفه سرکوب شان کردیم! از افلاتون تا کانت، «ذهنیتی معذب» و «واکنشی» بنیان هر فلسفه بوده، ذهنیتی که «آرمان زهد و حقیقت خواهی» داشته اما، برای حرکتش به سمت حقیقت، هر چه بیشتر خود را ضعیف و اخته ساخته. فلسفه ای غوطه ور در عذاب وجدان، عذاب وجدان از حس، نیرو، آفرینش، هنر و حتا علم و کنش.

همین شد که نهایت این فلسفه ورزی، ره به چرندیات نسبی گرایی برد که تنها نامش خود-زنی فلسفی است! خود-زنی هایی شبیه به معضل شی فی نفسه در کانت و یا آگاهی ناشاد هگل، خو زنی هایی شبیه تاختن سقراطِ سوفیستِ شاعر به شاعران و سوفیست ها، خود-زنی شبیه به آن عبارت معروف سقراط، که «زندگی یک مرض است...»

نسبی گرایی ها و پست مدرن بازی ها-که حسابش به غایت جدا از خود تفکر پست مدرن است- آخرین مرحله ی بازی فلسفه است، مرحله ای که به تعبیر نیچه «حقیقت به افسانه ای بدل شد»!

این خطوط ریزِ سرکوبِ حیات و نیرو و آفرینش، خطوط فاشیسمی است که چاره ای جز تعالی بخی خویش ندارد: «من نسبت به آنچه منتقد آن هستم، برترم»!

این است فرمول استعلا، تنها راهی که فاشیسم می تواند زندگی خود را تداوم بخشد، و البته هر چیزی جز خود را نفی کند..همان قصه ی تکراری پست مدرن بازی های وطنی: همه ی ابر روایت ها به زوال رفته اند و البته تنها ابر روایت زوال نیافتنی منِ پست مدرن ام!

اما نیچه ی تیز بین، خواستار تفکر و فلسفه ای بود که با آشتی با حسانیت، تاریخ، نیروی حیات و آفرینش و «امر متفاوت»، راه را بر این ویرانی ببندد، ویرانی نیهیلیسم.

تمام کارهای قدرتمند او، از زایش تراژدی و تبارشناسی تا دجال، پیش درآمدهایی بود برای پرده ی نخستین فلسفه ی آینده؛ اما پایان ناگهانی حیات فکری او، این اجازه را نداد تا آن اتفاق اصلی را روی صحنه بیاورد..

«نیچه و فلسفه»ی دلوز، دومین اثری بود که او درباره ی نیچه نگاشت، کتابی حجیم تر، تخصصی تر، و سرشار از ارجاعات گوناگون به متن نیچه و تفاسیر مفهومی جذاب. اما این یک شرح معمولی نبود، می توان گفت که این کتاب، نظام مندترین بیان ممکن نیچه و مساله ی فلسفه و فلسفی اوست. اما حتا این هم تمام کار نیست، نیچه و فلسفه، پرده ی نخست از نمایش فلسفی بود که نیچه آهنگ نوشتن آن را داشت، اما نرسید تا آن را چنانکه باید بیاراید.

دلوز، قطعات گوناگون نیچه را، از زایش تراژدی و زرتشت تا نامه هایش، کنار هم چید، نه فقط برای یک کولاژ نهایی، که برای پرداخت یک میزانسن فلسفی برای پرده ی نخست نمایش فلسفه ی آینده...

نمی شود گفت که اگر نیچه فرصت داشت، همانگونه که دلوز بازی را پی گرفت، کار را پیش می برد، اما نکته ی مهمی وجود دارد، و آن این که نیچه به گواه فلسفه و آثارش، برای خواننده ی خود بالاترین امکان تاویل را در نظر گرفت تا بازی و نمایش فلسفه ی آینده، تنها محدود به پرسپکتیو این آلمانی شورمند نباشد.

در این کتاب، نیچه لهجه ی فرانسوی دارد، به جای واگنر و گوته، کنار مالارمه و هگل و دیگران می نشیند و البته به شدت منظم و رساله وار سخن می گوید، اما هیچ کدام از این ها، نیچه بودن نیچه را نفی نکرده، بلکه جهان او را به غایت گسترده.

گاه گداری، سخنانی را از دلوز-نیچه در آن خواهیم شنید که هاضمه ی مفهومی ما را سخت می آزارَد، بازی ها و نقدهای عجیبی که به ویژه با مفاهیم ثابت متافیزیکی و علمی میشود: مثل بازی با ترمودینامیک، زیست شناسی، مقولات فلسفی کیفیت و کمیت و ....

اما این نباید خون ما را به جوش آورد و این گمان را بپروراند که پنداری نیچه-دلوز می خواهند دست آوردهای علمی را نفی کنند. موضوع به تمامه فلسفی است و کسی با میکروسکوب و لوله ی آزمایشگاه شما کاری ندارد! بحث اصلی بر سر این است که چگونه این مفاهیم به ظاهر علمی و در واقع متافیزیکی، بنیادهای یک فلسفه ی حیات را سرکوب می کنند و اتوریته ی خود را بیرون از آزمایشگاه بر فرهنگ بشری حک می کنند.

خواندن این اثر-با دو ترجمه ای که به فارسی شده:از عادل مشایخی و لیلا کوچک منش- مانند هر اثر «متفاوت» فلسفی دیگری ما را در ابتدا خواهد آزُرد، سپس با خود درگیر می کند و در نهایت، جهان مفهومی تازه ای به روی ما می گشاید که تا کنون امکان دیدن و دیدار آن را از خود گرفته بودیم. و باز مثل هر اثر «متفاوت» فکری، هیچ نیازی ندارد تا تنها تایید و تکرار شود و یا نفی و انکار، چه این که هیچ «تز»ی فرا روی ما نمی گزارد تا با آن خیال خود را راحت کنیم: این اثر، یک پروبلماتیک و پرسش نوین برای ما طرح خواهد کرد تا ضمن زیستن متفکرانه ی خود و گرفتن ژست های روشنفکرانه و آوانگارد، کمی هم دل نگران یک مساله و پرسش اساسی و تا به حال فراموش شده باشیم: پرسش زندگی، ارزش و آفرینش؛ پرسش هنر، خنده، آری گویی و گریز از بدوجدانی و آرمان زهد...

پیشنهاد امروز من این است:

«نیچه و فلسفه» اثر ژیل دلوز.

نظرات 6 + ارسال نظر
سحر پنج‌شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:06 ب.ظ

سلام. من فردی بسیار مبتدی و با اطلاعاتی کم در موضوعات فلسفی و در کل فلسفه هستم ولی بسیار مشتاق برای یادگیری. جدیدا جذب اثار نیچه شده ام، باید بگویم فقط در مورد او و نوشته هایش خوانده ام نه خود نوشته هایش, درنتیجه کتابی از او برای شروع تهیه کردم ولی نوشته های نیچه برایم بسی سنگین است و فکر نکنم حتی قادر به یک روخوانیه لاک پشتوارش باشم چه برسد به فهم یا یادگیری! ولی هنوز هم دلسرد نشده ام. آیا این کتابی که معرفی کردین میتواند به من کمکی کند؟ یا آثاری دیگر؟
و بسیار ممنون از زحماتی که می کشید.

نیچه سهل و ممتنع است. می شود حتا فلسفه را با او آغاز کرد و هم می شود با او تمام کرد.
این کتاب که معرفی کردم، چنانکه گفتم کار را از جایی آغاز می کند که نیچه تمام کرده بود؛ پس نمی تواند جای درگیری مستقیم با خود نیچه را بگیرد.
اما آن اثر مختصر دیگر که دلوز درباره ی نیچه نگاشته، می تواند یک شروع مناسب باشد. پس از آن، می توانید سراغ زرتشت بروید.
زرتشت را که آغاز کردید، کم کم به سراغ فراسوی نیک و بد، تبارشناسی اخلاق، حکمت شادان و غروب بت ها بروید و سعی کنید این ها را به طور همزمان پیش ببرید. خوبی نیچه این است که شما را تخته بند یک متن نمی کند و تمام سخن خود را با گزین گویه اش می گوید.
در روند کار، شاید بارها نیاز پیدا کنید که بازگردید و مطالب پیشین را بازخوانی کنید، در این صورت نا امید نشوید! برعکس، شما توانسته اید لایه های متن نیچه را بازیابی کنید.
پس از این ها هم کتاب اراده ی قدرت، می تواند گام تثبیت کننده ی خوبی باشد.
اگر احساس کردید که چیزهای لازم را برای فهم جهان نیچه پیدا کردید و دیگر نیاز به یک لیدر با تجربه دارید تا شما را گام به گام با تمام زوایا و خفایا آشنا سازد، نوبت به این کتاب دلوز رسیده که معرفی کردم..
و البته یک نکته ی مهم دیگر این که، خوانش فلسفه های دیگر، به ویژه افلاتون و دیالوگ هایش میتواند شما کار شما را راحت تر کند.
حقیقت این است که خواندن نیچه می تواند در هزار سطح گوناگون پی گرفته شود و جهت خاصی را نمی توان و نباید ارجح به جهت و خوانش های دیگر دانست، اما یک نکته را فراموش نکنید: فلسفه ی نیچه، فلسفه ی زندگی و حیات است، پس بگذارید عبارات اصلی او را تجربه های زیسته ی شما ترجمه کند تا دیگران...

فرزانه شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:35 ب.ظ http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
این گونه که شما از نیچه نوشته اید ترغیبم می کند که بار دیگر هر چه از او خوانده ام را باز بخوانم ...
فیلسوف زندگی و حیات ... اولین بار است که این تعابیر را در مورد او می شنوم و خوبست اگر بدانم چرا به او چنین نامی می دهید ؟ تنها به این جهت که فلسفه را بدون زهد و عذاب وجدان تعبیر می کند ؟
اصلاً با خود همین تعبیر عذاب وجدان مشکل دارم.
سوال دیگرم این که آیا فلسفه نیچه لاجرم به پست مدرنیسم می رسد ؟
آیا انجام تمام حقایق را باید در افسانه ها جستجو کنیم ؟
همین حالا حقایقی در دسترس ما نیست که هسته صلبشان واقعیتی است که با افسانه کاری ندارد؟

ببخشید جای کامنت پرسش در پرسش شد

درود و سپاس از این که با دقت می خوانید و به روشنی می پرسید.

0)مساله ای که نیچه در کارهایش یکسره با آن درگیر بود، مساله ی ارزشمندی و سنجشگری ارزش ها، آفرینش و هنر و معنا و در نهایت آری گفتن به زندگی بود. این ها رئوس نقب های فراوانی است که او در آثارش به «زندگی» زده و بی تردید نیاز توضیح و شرح بیشتری است. تا این که روشن شود آری گویی به زندگی یعنی چه و مثلا چرا باید نیچه دیگران را نفی کننده ی آن بداند و ... .
ولی جدا از ورود مستقیم به خود نیچه، می شود از در فیلسوفان اگزیستانس تحت تاثیر او نیز وارد شد، مثلا کامو. در آثار آنان و به ویژه دست نوشته هاشان ارجاع به نیچه از باب بحث زندگی و ارزش و معنای آن، یافت می شود و به گمانم کمتر مفسری، ولو مفسرین مخالفش در عنوان «فلسفه ی نیچه به مثابه فلسفه زندگی» تردید کنند.
با این حال قضیه نیاز به توضیح بیشتر دارد که می کوشم در ادامه بیاورم.
1)یک نکته ی ریز اما کلیدی را فراموش نکنیم، نیچه فلسفه را منهای آرمان زهد می خواهد، منهای خواست نیستی. او در جستار سوم رساله ی تبارشناسی اخلاق، همان ابتدا می آورد که هیچ نخواستن متفاوت از هیچ را خواستن است و این مساله ی آرمان زهد، این دومی است.
در واقع فلسفه نمی تواند چیزی بخواهد، این فیلسوف است که چیزی را میخواهد یا نمی خواهد، اما آرمان شخص فیلسوف در فلسفه اش بازتاب می یابد و بحث مهم آرمان زهد را برمی سازد.
2) بحث عذاب وجدان از سوی نیچه چیزی نیست که یکسره رد شود. موضوع درباره ی عذاب وجدان، مساله ی «حافظه سازی» و تاریخ تحول اخلاق و ارزش های اخلاقی است. نیچه درباره ی این مفهوم دست به یک ریشه یابی تاریخی می زند و آن ارزش متافیزیکی و مطلق آن را می شکند. اما این را انجام نمی دهد تا دوباره یک ارزش متافیزیکی نو بیافریند. او می خواهد مساله ی اخلاق و ارزش را انسانی توضیح دهد و نه خداگونه!
3)چیزی که پست مدرنیسم نامیده شده، بیشتر دلالت هایی در هنر و معماری و گاه ادبیات و ... دارد. اما جریان فلسفی پست مدرنیسم، به ویژه میان فرانسویان عبارتی جایگیر شد، کسانی مثل دریدا، دلوز، فوکو، گتاری و ... را بیشتر با این نام شناختند.
اما حقیقت آن است که هیچ کدام از این نام ها، مساله ای به نام پست مدرنیسم، آن هم به مثابه یک مکتب یا ایدئولوژی را باب نکردند. دلوز و گتاری که صراحتا منتقد این لفظ شدند و آن را ذاتا متفاوت از پروژه ی خود دیدند و دریدا هم به صراحت گفته پست مدرن نیست. فوکو هم در پرداختنش به مسائل سوژه و تبارشناسی و ... نشان داد که مساله ای جدی تر را مدنظر دارد.
این ها را نام بردم تا به نکته ی روشنی اشاره کنم، بحث فلسفه ی پست مدرن، یک بحث مهم است اما باید درنظر داشت که وقتی نام پست مدرن را به کار میبریم، دلالت بر چه چیزی دارد. ساختارگرایی و پسا ساختارگرایی، حتا تبارشناسی نیچه ای و ... عبارات روشن تر و در بسیاری از مواقع کلیدی تر و معنادار تری است که البته گویا به اندازه «پست مدرن» برای برخی آوانگاردهای وطنی، کلاس ندارد!
من البته منکر درگیری هابرماس با فوکو و یا رورتی با دریدا نیستم، اما در نظر داشته باشید که بحث هابرماس را باید تقابل یک فرانکفورتی هگلی با یک فرانسوی نیچه ای دید و یا بحث دریدا و رورتی را باید نزاع یک پساتحلیلی و یک پساقاره ای بر سر نسبت ادبیات و فلسفه.
این مقدمه ی طولانی را گفتم تا برسم سروقت نسبت نیچه و پست مدرنیسم.
فلسفه ی نیچه، طرح یک پروبلماتیک است، یعنی یک نظام مشکلات، در مقابل طرح مفرد یک مشکل. مثالی بزنم، گاهی در علوم مختلف مثل فیزیک و یا علوم انسانی به مشکلی برمی خورند، برای مثال یک ناسازگاری میان داده ها و یا اسناد تاریخی. یک شیوه آن است که این وضعیت را یک مشکل(problem) ببینیم که در فرآیند کار رخ داده و باید صرفا تصحیح شود و یا گاهی نادیده گرفته شود و به عنوان یک عامل مختل کننده ی تحلیل کنار گذاشته شود.
اما طرح پروبلماتیک، بر آن است که این استثنا و ناسازگاری را جدی بگیرد و بررسی کند که این ناسازگاری چه نسبت ارگانیکی با مجموعه دارد و به عنوان یک پرسش مستقل و مساله ی جداگانه، چه نظام دیگری از مسائل و پرسش ها را پیش می آورد.
بحث نیچه، یک پروبلماتیک است: فلسفه و زندگی، فلسفه و ارزش ها و فرهنگ بشری. می شود مثلا رساله ی فیدون افلاتون را به عنوان یک دیالوگ تراژیک در نظر گرفت که سقراط پیش از مرگش چیزهایی گفته، اما مهم مرگ سقراط و برترخوانی حیات دیگر نسبت به مرگ نیست، مثلا مهم استدلال های او و روش اثبات اوست و ... . اما از آن سو، میشود قضیه را پروبلماتیک کرد: چرا سقراط تا به این پایه حیات و حسانیت را خوار داشته؟ آیا این خوارداشت در سبک استدلال او بی تاثیر بوده؟ مساله جالب میشود وقتی خود استدلال ها را بازخوانی کنیم: برای سقراط خوارداشت حیات یک بحث جانبی نیست، برعکس به تمامه محوری و در راستای بحث فلسفه ی جهان ایده و نفی حرکت و حسانیت و زندگی است.
پس اینجا نیچه قضیه ای را می بیند که آنچنان هم تبعی و ثانوی نیست و بر عکس، در نسبت مستقیم با فلسفه و فرهنگ است و میتواند به مثابه یک موضوع مستقل و البته فلسفی پی گرفته شود.
در گام بعدی باز این پرسش سر بر می آورد که چرا این قضیه در تاریخ فلسفه پی گرفته نشد؟ اصلا آیا این موضوع سابقه ای داشته؟
باز نیچه با چشمان تیزبین و تاریخی اش، ما را به عصر یونان تراژیک و فلسفه ی هراکلیتوس می برد و نشان میدهد که موضوع او، آنچنان هم بی مبنا نیست و در ادامه به سراغ مسیحیت و در نهایت فلسفه ی مدرن می رود و گام به گام تاریخ فلسفه را با این پروبلماتیک به هم میریزد و نتایج جدید برمی گیرد.
این یک شمای خیلی کوچک و کلی از داستان نیچه است که در کتاب «نیچه و فلسفه»دلوز به بسط آمده. همچنین کتاب «فلسفه، معرفت و حقیقت» که ترجمه ی فرهادپور از چند کار نیچه است، دارای دو مقدمه مفصل است، هم از فرهادپور و هم از والتر کاوفمن، اگر به آن رجوع کنید اصل قضیه ی نیچه را از ابعاد فلسفی دیگر خواهید دید.
با این حساب باید روشن شده باشد که نیچه به عنوان یک فیلسوف فرهنگ و زندگانی، طرح کننده ی یک مساله ی نوین بوده که البته ریشه هایی در عصر فرهنگ تراژیک یونان و هراکلیتوس دارد و به طبع قضیه ی او چیزی فراتر از ژست های پست مدرن گرفتن است.
البته نقادی فرهنگ مدرن بخش مهمی از پروژه ی فلسفی اوست، اما چنانکه دلوز به مثابه یک مفسر قدرتمند نیچه گفته، بحث پست مدرنیسم حاوی همان مشکلاتی است که فرهنگ مدرن دارد، بنابراین عمق نقادی نیچه ژرف تر از این حرف هاست.
اگرچه نیچه گاه پست مدرن خوانده شده و گاه پدر پست مدرنیته، اما خب حرف بی دلیل و بی مبنا هم همیشه بوده. اگر نیچه پست مدرن است، پس فیلسوفان پیشا سقراطی مثل هراکلیتوس و یا گوته و واگنر و .. هم باید پست مدرن باشند!!
4) بحث حقیقت و افسانه، در نیچه به این سادگی ها یکسره نیست. تمام واکاوی نیچه بر تاریخ فلسفه، تحلیل این موضوع بوده و به طبع اگر قضیه تا به این پایه برای او ساده بود، دیگر این همه تحلیل او چه مبنایی تواند داشت؟
موضوع را نباید گم کرد، بحث اینجاست: آیا «ایده ی حقیقت» حقیقی است؟
چنانکه می دانید این یک مساله ی شناخت شناسی است و فلسفه ی نیچه، به یک معنا در پی واکاوی همین مساله است. اما با تفاوتی اساسی نسبت به شناخت شناسی.
این پرسش یک معصل پیچیده دارد: شاید بتوان حقیقت هر چیز را سنجید که آیا حقیقی است یا نه، اما برای سنجش حقیقت حقیقت چه باید کرد؟
مگر می توان بدون فرض گرفتن ایده ای از حقیقت، حقیقت چیزی را سنجید؟
شناخت شناسی مدرن، در واقع «ایده ی حقیقت» را پیش فرض میگیرد، یعنی فرض میکند که این ایده درست است و سنجش معنای حقیقت، محول می شود به یافتن متدولوژی که روش دست یازی به آن حقیقت مسلم باشد.
اما دو جریان را میتوان یافت که فراتر از بازی معرفت شناسی، می کوشند نقادی را به حد اعلا برسانند و این ایده ی حقیقت را به سادگی مسلم فرض نکنند.
یک جریان مهم، دیالکتیک هگلی است که فعلا با آن کاری نداریم و جریان دوم، جریان هرمنوتیکی به معنای عام آن است. نیچه را باید در این جریان دوم دید، پژوهش او، مبتنی بر تقدم حسانیت، تاریخ، تاویل و شوند(صیرورت) است.
به این معنا که او می پذیرد تا کنون ایده ی حقیقت را پذیرفته اند و بر مبنای این ایده توانسته اند سامانی به زندگانی و تاریخ بشر بدهند، اما مساله ی مهم بررسیدن این است که این نگا پراگماتیستی چگونه قوام یافت و در تاریخ دست خوش تحول و تطور شد.
تبدیل شدن حقیقت به افسانه، ایده ی نیچه نیست؛ ایده ی خود تاریخ فلسفه است، از افلاتون تا کانت و حتا پوزیتیویسم، حرکتی را میبینیم که هماره حقیقت دست نیافتنی تر میشود: از شی فی نفسه ی کانت تا همین ابطال گرایی پوپر.
چنانکه شاهدیم عدم قطعیت و ابطال پذیری از اساس معیار علوم بودن میشود، حتا در علومی چون فیزیک و از دیگر سو ریاضیات و منطق قطعی و یقینی هم حتا نزد فیلسوفان تحلیلی گزاره های پیشینی را میسازد که هیچ نسبتی با عالم خارج ندارد.
نیچه میخواهد همین را بفهمد که این جریان ایده ی حقیقت را گام به گام به سمت نیستی می کشاند، اصلا چرا و چگونه در تاریخ و فرهنگ و معرفت بشری به وجود آمد.
در نهایت هم باید بگویم که این تحلیل نیچه، نه در جهت نفی علم و واقعیت که برعکس، همسو با حسانیت و تاریخ و تحول بشری و تاریخی است و در واقع در پی ستاندن داد تجربه و حس از فرهنگ و فلسفه ای است که از همان ابتدا سر ناسازگاری با آن داشت.

در نهایت از این که پاسخم بیش از حد طولانی شد معذرت میخواهم، در نظر داشتم تا وجوه کمتر گفته شده ی نیچه را بیشتر باز کنم و نشان دهم که این فیلسوف ناشناخته (و بد شناخته شده) تا چه حد درگیر مسائل جدی بوده. البته با این حال، هنوز هم تنها چند پرده از نمایش او را از نمای دور نشان دادم؛ بنابراین باز هم پیشنهاد می کنم به آن دو کتابی که در این پاسخ اشاره کردم سرکی بکشید تا موضوع روشن تر شود..

محی الدین شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:14 ب.ظ

سلام بعد از مدتها برگشتم و دیدم تبلیغ کتاب مورد علاقه من را کرده ای!فارغ از اختلاف نظری که در مورد تاویل پذیری و مرگ مولف این حرفها با هم داریم این کتاب به عنوان فلسفه دلوز- نیچه چنانکه پیش از این در همین وبلاگ گفته ام تقریبا یک شاهکار فلسفی است.تا پیش از خواندنش علاقه ای به نیچه نداشتم و حرف قابل توجهی هم در میان نوشته هایی که از او خوانده بودم نیافتم اما نگاه دلوز و تاویل های نه چندان پایبندش تا حد زیادی نظرم را عوض کرد گرچه اما هایی هست!
پس به عنوان کسی که کالای تبلیغی تو را مصرف کرده تا حدی زیادی پیشنهادت را توصیه میکنم.

به رفیق قدیمی! فدات برم من!
کتاب از هر نظر مناسب و مطمئن نوشته شده و میتونم بگم که هیچ حرفی در دهان نیچه نگذاشته، اگر کتاب خواست ی قدرت نیچه را که ترجمه هم شده ورق بزنی، می بینی که «نیچه و فلسفه»ی دلوز، بازخوانی دقیق و وفا دار به متن اصلی است و جز نظم مفهومی و رساله وار، چیز خاصی به نیچه نه افزوده و نه کاسته.
البته از نیچه ای که در ایران میشناسانند، بسیار دور است اما از نوشته های او، فاصله ی چندانی ندارد، زرتشت و تبارشناسی را مخصوصا اگر به چشم فلسفی بخوانی میفهمی چه میگویم...
باز هم ممنون از نظرت

محی الدین دوشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:27 ق.ظ

عزیزمی!
من موندم چرا این بلاگ اسکای آیکون بوس نداره!!!!
شاید حق با تو باشه من اثار نیچه را به طور کامل نخواندم البته چنین گفت زرتشت را یک بار خواندم اما سخن فلسفی به ان معنای اکادمیک و رساله ای و برهانی پیدا نکردم!به هر حال گاه گاهی جملاتی از نیچه در کتاب نقل شده و برداشت هایی هم مطرح شده که در پاره ای از موارد به نظرم ان برداشت قابل استخراج از ان جمله نیست.با این وجود چیزی که برایم اهمیت دارد این است که کتاب بسیار قابل استفاده است.فعلا

بی شک این کتاب بسیار قابل استفاده است. اگر با چشمانی تیزبین آن را بخوانی مایه های جدی برای مسائل بنیادین دارد که از هنر تا سیاست و حتا علم را می تواند به جهانی دیرگونه ای ببرد.
چیزی هم بگویم در باب نسبت نقل قول ها برداشت های دلوز، که قسمت مهمی به ترجمه ی فارسی عادل مشایخی مرتبط است، من که آن ترجمه را نخواندم، اما دوستانی که آن را بررسی کردند، می گویند قسمت های مربوط به عبارات خود نیچه، تا حدودی سلیقه ای عمل شده...
به هر حال، کتاب و نیچه حرف های مهمی دارند که در آینده اشاره هایی به آن خواهم کرد...
پیروز باشی.

فرزانه پنج‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:37 ب.ظ http://www.elhrad.blogsky.com

از پاسخ روشنگرتان ممنونم
اقل روشنگری اش این است که فهم تمام نیچه به این سادگی ها نیست .

نگین دوشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 01:05 ق.ظ

سلام خسته نباشید
((اما آن اثر مختصر دیگر که دلوز درباره ی نیچه نگاشته، می تواند یک شروع مناسب باشد. پس از آن، می توانید سراغ زرتشت بروید....))
متن بالای شما در جواب سوالی بود ک فرموده اید
کتاب هایی ک شروع مناسب برای درگیر شدن با فلسفه اس..

اما برای شروع کدوم اثر دلوز منظورتون اس ؟

جمله از این مشخص تر
فکر میکنم شما پیگیر فلسفه نشید سنگین تره :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد