ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
تفکر معطوف به «تفاوت» با پلورالیسم شبه پست مدرن، یکی نیست.
اولی، تفاوت محض را معیار میگیرد، دومی تمام تفاوت ها را ذیل دال اعظم «تفاوت» همسان و یکی می گیرد.
اولی میپرسد: چگونه می توان متفاوت بود، دومی میپرسد: چگونه میباید تفاوت ها را مسالمت امیز کنار هم گذاشت.
اولی هیچ تصور و آگاهی پیشینی از تفاوت را برنمیتابد، دومی تفاوت را با کثرت عددی، با یک واحد پیشینی و همسان میسنجد.
اولی در نزاع آنتاگونیستی بین تفکرات قائل به هیچ حقیقت پیشینی نیست و بر آن است که حقیقت ساختنی است، دومی همه ی تفاوت ها را به یکسان واجد حق میداند.
نمی توان با کیفیتی یکسان و هم سان انگار، تفاوت را اندازه گیری و یا پیش بینی کرد.
تفاوت، تنها اسم مفردی است که در ذات خود، «ها»ی جمع را دارد: تفاوت همیشه تفاوتها میشود.
اما پلورالیسم، نفی و سرکوب «ها»ی آرام گرفته در ذات «تفاوت» است، یک تفاوت، بدون «تفاوتها»..
اول از جوابت به کامنت قبلی ام تشکر می کنم. برایم بسیار قابل تامل خواهد بود...
...
گفته ای؛
"تفاوت، تنها اسم مفردی است که در ذات خود، «ها»ی جمع را دارد: تفاوت همیشه تفاوتها میشود."
فکر کنم می دانم با گفتن این جمله چه معنایی را می خواهی برسانی! اما اینکه می گویی تنها اسم مفردی است که این خاصیت را دارد، نمی فهمم!
کلمه، دلیل و ... همه دارای این ویژگی هستند...
از این جهت کاملا حق با توست، هر دال، لاجرم در شبکه ای سیال از بینهایت دال دیگر تشکیل شده و هر هویتی، ناگزیر به بینهایت نسبت بیرونی شکسته میشود.
اما خصلت واژه ی «تفاوت» این است که در طبیعی ترین حالت زبان روزمره، خود را تکثیر میکند و خودبودگی اش را، ناگزیر به ناخودبودگی بدل میکند.
گفتن کلمه ی واحد، دلیل یگانه، موجود واحد، دال اعظم یگانه: مثل خدا، دولت، قانون، دموکراسی و ... در وهله ی نخست شاید تضاد و تنشی را نمایان نکند، اما «تفاوت واحد» تنشی و کشمکشی بی پایان است میان اسم و صفت.
بگذار یک نمونه ی ساده ی دیگر بیاورم، صفت «حقیقی» پشت هر واژه ای بنشیند، چنان عمل میکند که گویی «یک» نسخه ی اصلی وجود دارد که تمام بدل ها را پس میزند و هیچ هم ارز حقیقی با آن وجود ندارد. اما اگر همین «حقیقی» را به «تفاوت» بچسبانیم، دیگر این تفاوت و چندگانگی است که بر یگانگی حقیقی چیره میشود و شکافی در دل عادی ترین و روزمره ترین وضع زبان طبیعی ایجاد می کند.
سخن من در این متن، بیشتر از هر چیز، معطوف به زبان طبیعی و فهم همگانی (common sense) است. اگرچه در سطح زبانی و ساختاری، به قول سوسور باید گفت، «در زبان جز تفاوت وجود ندارد» و به قول تو این خصلت نمی تواند اختصاص خاص داشته باشد.
اما گذشته از تمام اینها، اصل صحبت من این است که هیچ چیز، بیشتر از «همه متفاوت ها به یک سان حق دارند» در ناسازگاری با «تفاوت» نیست....
با سلام
حقیقتاً جالب است که این گونه واژه ها را واکاوی می کنید پلورالیسم را کثرت گرایی معنی کرده اند یعنی احتمالاً "همان گزاره همه متفاوت ها به یک سان حق دارند "
پس تفکر معطوف به تفاوت تعبیر دقیق تری است
دو سوال دارم
معادل دقیق تفکر معطوف به تفاوت به انگلیسی چه می شود ؟
و چرا پلورالیسم را شبه پست مدرن خوانده اید و نه پست مدرن ؟ بجهت همان ناسازگاری با تفاوت ؟