آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

از ننوشتن...

همین که به آنی که واپس می‌گریزد کشانده و مرتبط شدیم، به راهی کشانده شده‌ایم که به سوی آن گریزنده و رخ‌پوشنده است و در قرب رمزآگین و بنابراین ناپایدار طلب فراخوانش آن. وقتی انسان به طور خاص در این راه کشانده می‌شود، او فکر می‌کند، خواه هنوز از آن واپس گریزنده دور باشد، خواه این واپس گریزی همچنان در پرده نهان ماند. سقراط در تمام حیاتش و تا دم مرگش کاری جز آن نکرد که خود را در معرض تندباد این کشش نهاد و نگه داشت. هم از این روست که او خالص ترین متفکر مغرب زمین است. هم از این روست که او هیچ ننوشت. چه، هر که از سر فکرت نوشتن آغازد لاجرم ماننده ی آن کس است که از برابر تندبادهای به غایت شدید به بادپناه بگریزد.

این که پس از سقراط همه ی متفکران غرب در عین بزرگیشان به ناچار چنین پناهندگان و گریزندگانی بوده اند، سر نهان تاریخی است که تاکنون پنهان مانده است....

{اما} این سخن مایه ی حیرت و باعث این پرسش متقابل می‌گردد: «پس افلاطون، آوگوستین، توماس آکویناس، لایب نیتس، کانت و نیچه چه می‌شوند؟ آیا این متفکران را باید در برابر سقراط بسی کوچک شمرد؟» اما آنکه چنین پرسشی مطرح میکند، این را ناشنیده گرفته است که ما همچنین گفتیم که پس از سقراط، همه متفکرین غرب «در عین بزرگیشان». این نیز تواند بود که کسی خالص ترین متفکر ماند بی آنکه در زمره ی بزرگ ترین ها باشد. ای بسا چیزهای اندیشیدنی که در این نکته هست. هم از این رو، باب گفتار درباره ی سقراط با این واژه ها گشوده گشت: «این که پس از سقراط همه متفکرین غرب در عین بزرگیشان {به ناچار چنین پناهندگان و گریزندگانی بوده اند} سر نهان تاریخی است که تاکنون پنهان مانده است.»

آنچه درباره ی سقراط شنیده می‌شود آن است که وی خالص ترین متفکر بود و مابقی مطلب ناشنیده می ماند. سپس وقتی یکسره بر روی ریل مطلب نیم شنیده پیش رویم، به حیرت زدگی از گزاره ای می‌رسیم که به نحوی چنین یکسویه جزم اندیشانه است...


{مارتین هایدگر، چه باشد آنچه خوانندش تفکر، ترجمه ی سیاوش جمادی، نشر ققنوس، صص 98-113}

نظرات 4 + ارسال نظر
فروزان سه‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 04:34 ب.ظ

مسله ای که باید از دل این نوشتار هایدگر بیرون کشید و روشن کرد اینکه:
آیا ننوشتن واقعا برای سقراط، تندبادی بود که او خود را در برابرش قرار می داد و یا چه بسا یک باد پناه ؟
البته که می شود متفکری فکر کند، بی انکه بنویسد و جنین فکری می تواند که خالص هم باشداما به کدام علت باید چنین متفکری خالص نیز باشد؟ نه... نمی توان با عنوان خالص ترین متفکر برای سقراط شک نکرد...

ننوشتن برای یک متفکر علت های گوناگونی می تواند داشته باشد همانطور که نوشتن...
می گوید:
"همین که به آنی که واپس می‌گریزد کشانده و مرتبط شدیم، به راهی کشانده شده‌ایم که به سوی آن گریزنده و رخ‌پوشنده است و در قرب رمزآگین و بنابراین ناپایدار طلب فراخوانش آن. وقتی انسان به طور خاص در این راه کشانده می‌شود، او فکر می‌کند، خواه هنوز از آن واپس گریزنده دور باشد، خواه این واپس گریزی همچنان در پرده نهان ماند"
از این چند خط می توان منظور هایدگر از خالص را نه تنها دریافت بلکه پذیرفت و درست تر از ان را فعلا سراغ نداشت اما برای دانستن چیزی ابتدا باید نامی بر ان گذاشت مثلا خالص سپس باید برای درک تمامیت این مفهوم تصوری و یا اندیشه ای و یا دست کم گمانی داشت، به عبارتی دیگر باید این نام را شناخت و برای هر شناختی سر و نخی لازم است
لذا به چنگ آوردن یک چیز ِ گریز چنگ و نگریستن و تامل در ان اگر چه یک چیز ناتمام و ابتر است و از خلوص
آن خالص کم می کند، اما می تواند سر و نخ خوبی برای شناخت آن مطلق و یا خالص باشد در غیر این صورت چگونه می توان در مورد چیزی گفت که خالص است؟؟
و نوشتن می تواند آن سر و نخ باشد...
ربودن و اسیر کردن کلمات ِ گریز پا و پران ، هنر شکارچی است و نه هرکس ...

فروزان سه‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 05:07 ب.ظ

به طور خلاصه انکه:
هر نانوشته ای که از سوی یک متفکر برآید لزوما خالص نیست اگر چه هر خالصی به طور اجتناب ناپذیری،نانوشته می ماند و
دگر آنکه گر چه هر نوشتن یا نوشته ای لزوما پرده از خالص بر نمی دارد اما شناختن خالص می تواند از دریچه ی نوشتن بگذرد...
در پایان اینکه:
البته که من نوشته های نانوشته را بیشتر دوست دارم...

حرف هایی درباره نوشتن و ننوشتن از دید خودت گفتی، قبول! اما بی نسبت با سخن هایدگر...!
و این فیلسوف کارآشنا چه خوب گفت: «...سپس وقتی یکسره بر روی ریل مطلب نیم شنیده پیش رویم، به حیرت زدگی از گزاره ای می‌رسیم که به نحوی چنین یکسویه جزم اندیشانه است...»
نخست آنکه می دانم آن قدرها سطحی نیچه نخواندی که به بی ربط بافتن درباره ی سقراط خطر کنی! درباره ی سقراط موضوع پیچیده تر از اینهاست، به ویژه اگر پای نیچه هم در میان باشد، همین کتابی که به آن ارجاع دادم، شرح یا بهتر بگویم، «مواجهه ای» مهیب است که هایدگر با نیچه دارد. آنچه هایدگر از «خالص بودن» سقراط گفته، بسیار متفاوت است از آنچه نیچه همه سر با آن ستیزه دارد.
دوم آنکه در این متن هایدگر بر آن نیست که حکمی ارائه دهد برای هر نانویسنده یا نویسنده. موضوع به هیچ وجه بر سر این قیاس کوکانه نیست که سقراط نمی نوشت، پس خالص بود! هرگز!
سخن بر سر آن است که «چیست آنچه تفکر می خوانندش؟» و همچنین بر سر آنکه تفکر را نسبتی است دو سویه بین متفکر و آنچه «تفکر برانگیز» است. تفکر برانگیز که بنا به ذات خود، هم از سویی متفکر را به خود میخواند، و هم از دیگر سو، خود از چنگ او می گریزد و در مستوری می شود.
موضوع آن است که در این فراخوانش دو سویه که تفکر خوانندش، نوشتن همچند پناه و وفقه ای است که متفکر را از این «گریزنده ی به خود خواننده»، چندی در امان می دارد.
حالا در این بین سخن از خالص نیست که نانوشته و نانوشتنی باشد یا نباشد، مساله بر سر «رنج فکرت»ی است که متفکر خالص بر خود هموار می کند.
و با همین اندیشه می توان دریافت که موضوع اصلا در دفاع از ننوشتن و نانویسنده نیست. بسا که «.. کسی خالص ترین متفکر ماند بی آنکه در زمره ی بزرگ ترین ها باشد».
و همچنین بسا که در نوشته امر خالصی به بیان آید...
و باز این نیز که خالص باید از راه نوشتن به شناخت درآید، چند بار دور تر از مسائله ی تفکر است؛ در تفکر، شناخت و به ویژه شناختن امر خالص و ناب، وسوسه ای است کار آشوب و فرعی!
ذات تفکر و متفکر آنجا سکنی می گزیند که به دور از هیاهوی پوچ «شناخت» و به ویژه «شناخت امر خالص یا ناب» باشد. تفکر، نسبت ذات آدمی با هستی و هستی هستنده است، و بسا که «تامل» و «شناخت ناب» نسبتی درجه دو و فرعی با آن باشد..
این است که میگویم مساله فراسوی نوشتن و ننوشتن، شناخت، خلوص، شک به سقراط و امثال آن است..

ققنوس خیس چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 06:14 ب.ظ

سیاه مشق جدیدی نوشتم. امیدوارم که به حداقل درک مشترک برسیم...
و البته نگاه عمیق و تیزبینانه ی تو که ظرفی پر از علم و دانش را در پشت خود دارد، را از من دریغ مکن!

[ بدون نام ] چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 06:15 ب.ظ

"را" هم که اضاف است!! ;)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد