آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

عاشقانه

حلقه ای که فقدان مرکزی اش را در آغوش کشیده، آیا نه شبیه ماست که «نه بودگی» بودن مان، امکان بنیادین هستن مان، «مرگ»مان را در آغوش کشیدیم و می کشیم؟
مرگ! چه کس را توان چشم در چشم شدن با این فقدان بنیادین است؟
و چه قدر دلم برای خدا می سوزد که فاقد این فقدان است!
و چه قدر دلم برای جوجه خداهای زمینی می سوزد که مذبوحانه از مرگی می گریزند که «آن» خودشان است و در این گریز، شبیه تر از هر زمانی به مرگ شان می شوند: مرده! هر کس! بس بسیاران!
چون حلقه ای که دیگر دور فقدان اش حلقه نزند، پس وا می رود و فقدانش دور او حلقه می زند، می شود طنابی غرق در اقیانوس فقدان و عدم... بی شکل و معنی، درست شبیه فقدانش...
آه مرگ من! بیا تا سخت در آغوشت گیرم....
دریغ که زمین و زمان و زبان من، این واژگان را واژگون می فهمند...
تو بفهم رفیق من! تو بفهم...

نظرات 5 + ارسال نظر
ققنوس خیس یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:43 ق.ظ

این شعر تو زیبایی را مات کرده است...
با ذره ذره ی وجودم معنای آن را در می یابم و غرق می شوم در این دریای ژرف چون شب!
آری! تنها و تنها آن چه ژرف است بباید تا بلندای ما به بر آید...

عیسا سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 08:06 ب.ظ http://vaje-ha.persianblog.ir/

ابراهیم! هیس!

وین راز سر به مهر به عالم سمر شود؟

آنتی ابسورد پنج‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 08:09 ق.ظ

چقدر زیبا بود.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:31 ق.ظ

حافظ می فرماید:
سایهٔ معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود

reza جمعه 27 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:36 ب.ظ

سه اثر از نشر آشیان. خصوصی برای صاحب وبلاگ

http://s3.picofile.com/file/7526967632/masnavi_f.jpg

http://s1.picofile.com/file/7521487846/arabi_cover_edit2.jpg
http://s1.picofile.com/file/7534057090/aflatoon_large.jpg
http://hadijafari.blogsky.com/1391/07/30/post-553/
http://hadijafari.blogsky.com/1391/08/15/post-554/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد