آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

همه چیز بازخواهد گشت....

گذشته همچند امر گذشته، نیست. او همیشه در راه هست و ماهیت خود را در آینده روشن خواهد کرد. در هر روایتی از آنچه گذشته، همچون هر روایت دیگری، قسمی پایگان بندی برقرار است: چیزی نقش مرکزی بازی می کند و مابقی وقایع و موضوعات، یا نقشی حاشیه ای پیدا می کنند یا به نفع پی رنگ اصلی حذف می شوند.
این پایگان بندی، لازمه ی استحاله و تاویل گذشته است به امری که دیگر گذشته و باز نمی گردد. نیچه در آموزه ی بازگشت جاودان اما نکته ی مهمی را پیش می کشد: این آموزه در مقام یک هستی شناسی، بیانگر بازگشت هماره ی آن چیزی ست که گذشته، بازگشتی از امر گذشته اما در هیبت تصادف و تفاوت. گذشته هماره در آینده باز می گردد، اما این نه به معنای تکرار همان روایت ساختگی است که پرداخته ی یک سوژه ی استعلایی باشد، بل این به معنای تکراری تمام نیروهایی ست که برسازنده ی یک وضعیت بودند، نیروهایی که حالا می توانند در آرایشی جدید، امری متفاوت و سوژه ای دگرگون را بسازند. راز بنیادینی که در «آری گویی» نیچه به بازگشت جاودان نهفته است، نه انفعال و محافظه کاری که چیرگی بر تهوع است، تهوعی که سوژه ی بشری نسبت به گذشته دچار آن است و جعل روایت ها و پایگان بندی ها و سانسورهای حافظه، نمود این تهوع هایند.
پذیرش تام و تمام گذشته، نه فقط پذیرش آن چیزی ست که در ساحت آگاهی ما از امر گذشته بازتاب یافته؛ بل همچنین پذیرش آن نیروهای نهفته و کنشی است که از چشم ضعیف آگاهی و حافظه ی ما -به عنوان نیروهایی واکنشی- به دور می مانند و همیشه دارای نقشی حاشیه ای یا حتا بدون نقش در روایت های ما از امرگذشته هستند.
به بیانی نیچه ای، سوژه به عنوان بدنی متناهی، در ریل نامتناهی زمان، ناگزیر دوباره به «امر همان» می رسد؛ اما این جنس مواجهه ی اوست که تعیین می کند این مواجهه ی ابدی را بدل به یک رخداد کین توزانه کند و بر امر همسان و تکراری پوج تاکید ورزد یا تفاوت ها و نهفتگی را به ظهور رساند و برخود چیره شود..
نظرات 1 + ارسال نظر
* شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 01:11 ق.ظ

رخداد کینه توزانه ؟
امری یکسان و تکراری و پوچ ؟!
یا تفاوتها و نهفتگی ؟
...
واویلا که چقد من سوال میکنم و چقدر میدانم که اینگونه پرسش های کم مایه ی عالم مابانه ، فیلسوفان را یاد کدامیک از خودشان می اندازد
...
اما بعد ...
یکسانی و تکراری بودن رخدادهای پوچ دست کم ، درخشش استعدادهای نهفته ی "پوچ و مغز شناسان" را در پی دارد .
به وزن و قافیه کشیدن پوچی و تمسخر پوچان ، توسط مغزان ، آنهم در این بازار پر رقیب و و کم مشتری ، خود جلوه ی بدیع و درخشانی از نوعی تفاوت است و برجسته شدن نقاط نهفته . و چه برجستگی در خور ستایشی !
در نوع خود عظیم !
و عظمتی در نوع خود هنر !
البته که کینه توزی بد است . خیلی بد .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد