آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

برای کسانی که خشم آنی را بر نیش و کنایه های دمادم ترجیح میدهند

«کینه‌توزی انسان والاتبار آنگاه که در او پدیدار شود خود را در یک واکنش آنی به اوج می‌رساند و خالی می‌کند از این رو روان را زهرآگین نمی‌کند و هرگز چنانکه ناگزیر نزد تمامی بیچارگان و ناتوانان دیده می‌شود، بی‌شمار بار از نو پدیدار نمی‌شود 
(تبارشناسی اخلاق، نشر آگه، ۱۳۹۰، ترجمه داریوش آشوری، صفحه ۴۷)

نظرات 2 + ارسال نظر
خرامان جمعه 22 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:37 ب.ظ

وقتی کینه توزی ردای کینه ستیزی بر تن می کند چه باید کرد؟ در هر حال نیاز است که گاهی با چنین اخلاقیات اگزیستانسیالیستی خودمان را گرم کنیم تا بتوانیم سپس خودمان را در خلوت با احساس والایی خنکا ببخشیم . من آنم که از زمره ناتوانان و بیچارگان و کینه توزان نیست. من آنم که به طرح دوگانه کینه توز -بی کینه فاشیسم را دور زده ام و ... . [این طعنه ای مستقیم است که خود را پنهان نمی کند، شما آن را برخاسته از روانی چرکین بینگارید!] .
آنچه امر والا را از مبتذل جدا می کند به راستی چیست؟

برایم مهم نیست نیت نگارنده ی این سطور چیست و یا این که نگارنده ی این سطور کیست. گرچه گمان میکنم بتوانم حدس هایی بزنم...
باری، کسی از کین توزان کینه ای ندارد، مگر کین توزان. باقی هم هر طور راحتید برداشت کنید
سپاس

خرامان شنبه 23 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:50 ق.ظ

این که "امر دون" ردای "امر والا" بر تن کند قصه ای ایست پر آب چشم که تاریخی دراز دارد . ضمناً توجه صرف به "نیت" من یعنی ندیدن و نشنیدن "سخن" من. این چیزی است که میخواستم دوستانه شما را از آن بر حذر دارم. وقتی زبان برای اثبات برتری خود در مسند قضاوت یکه تازی می کند و خود را در لباده ی بلند امر والا می پوشاند باید بر حذر بود. می باید پرسید این زبان برامده از کدامین ضرورت اجتماعی است؟ از کجا که چنین زبانی گونه ای ایدئولوژی نقاب پوش نباشد؟ فاشیسم وقتی خود را با تکیه بر "امر والا" محق جلوه میدهد چه باید کرد؟ توجه داشته باشید که این سخنان کمترین ارتباطی با شخص شما ندارند. ذهن من معطوف به خطری است که در چنین زبانی نهفته است.
خوش باشید

تصور نمی کنم تصورتان از مفهوم امر والا، به ویژه نزد نیچه؛ چندان واضح و دقیق باشد.
نیچه -تا جایی که میتوانم آن را بفهمم- تاکید متمایزی به امر والا، نسب به فاشیست ها و ایدئولوگها دارد. همین که مساله ی امر والا را در معرض خطر ایدئولوژیک تفسیر شدن می بینید، نشان روشنی از همین فهم نه چندان واضح است.
امر والا، به نزدیک نیچه، نه از برای «تایید والا بودن» از سوی دیگری ست و نه مساله ای مربوط به حیطه ی به «بازنمایی». هیچ اهمیتی ندارد که دیگری شما را والا بداند یا نداند؛ بنابراین چه التماس و تمنای تاکید از سوی دیگری باشد، چه خلقیات دموکراتیک و خوش ظاهر، و چه اجبار کردن دیگری به اقرار والا بودن من-که این آخری به کنش فاشیستی نزدیک تر است- جملگی نسبتی با تاکید نیچه بر امر والا ندارد.
امر والا نه آن است که دیگری را وادار به تاییدش کند، چه به اجبار و زور، چه به فریبکاری یا ظاهرصلاحی؛ امر والا آن است که نزد خود و از سوی خود تایید می شود.
و آن هم نه تاییدی یکراست و ایستا، بل تاییدی مضاعف. چنانکه نیچه در «چنین گفت زرتشت»اش، هیچگاه اصل بنیادین خود را فراموش نمی کند: انسان آن چیزی ست که بر آن چیره باید شد..
تایید امر والا از سوی خود، نه نشانی برای محافظه کاری و عدم تغییر، بل «خدنگ اشتیاقی»ست برای رفتن به فراسو..
باری، مساله غامض تر از آن است که بخواهم یا بتوانم در اینجا بازش کنم. طرفه اینکه، تعبیر نیچه از امر والا، نه تقدیس گونه ای مناسبات وارون و اعمال یک سلسله مراتب از بیرون -یک امر اعتباری یا «بایدی»- بل، پرداختن به آن سلسله مراتب ذاتی ست که دست برقضا هماره از سوی ایدئولوژی ها و برداشت های عوامانه معکوس جلوه داده شده و سرکوب شده...
این است رمز تفسیر عبارت غریب او: از قوی باید در مقابل ضعیفان دفاع کرد...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد