ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
فلسفه ارتباطی به دانسته ها و ندانسته ها ندارد، فیلسوف را به خاطر دانش اش توبیخ کردن عین گسسته خردی است! مثلا گرفتن مچ ارسطو به دلیل هیئت بطلمیوسی و یا ایراد گرفتن به کانت از برای تاکیدش بر درک نیوتونی و هندسه ی اقلیدسی و ... جملگی از بی توجهی به ذات کنش فلسفی است
فلسفه آن است، که با تمام دانسته ها و نادانسته ها بکوشد حقیقتی ورای آنها آشکار کند، حقیقتی پرتوان تر از آنکه با تغییر «داده»ها، باطل شود. این نه از راه سر هم بندی دانسته ها و داده ها و تولید داده هایی جدید؛ که از راه چگونگی برخورد فیلسوف با داده هاست؛ چگونگی «گرفتن» و «داشتن» داده ها از سوی او، و نه چیستی آنچه داده می شود