آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....
درباره من
من خود این مبارزه ام، و نه یکی از دو حد درگیر در تعارض، من هر دو مبارز و مبارزه با همام، آب و آتشم که با هم در تماساند، و تماس و وحدت آن چیزی هستم که مطلقا از خود میگریزد...
-هگل، پدیدارشناسی روح
ادامه...
حالت تهوع داشت، تمام روز داشت آینده ی شومش را بالا می آورد! استفراغ میکرد و میان قطعات آینده اش که از دهانش بیرون میریخت، تکه های طناب دار بود و سنگ گوری که نام و نشان نداشت....
درود. قالب های قبلی "آوخی" تر بودند!
والا گاهی تفاوت لازمه دیگه، ولو منجر به دگردیسی بشه