آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

هسته ی تحمل ناپذیر

همیشه در زندگی یک هسته ی سخت و صلب پیدا میشود که شدیدا بی معنا و تحمل ناپذیر است. نمی توان آن را همچند یک تروما دانست، چه امر تروماتیک امری ست که موجب اختلال در نظم نمادین میشود و میتوان با آن مواجه شد. اما این هسته ی صلب و تحمل ناپذیر، امری در میانه ی زندگی و اساسا زندگی ناپذیر است. نمی توان با آن مواجه شد و یا با مکانیسم های دفاعی آن را زیست، و یا از سرگذراندش. در مقابل این هسته ی صلب، تنها میتوان دخل خود زندگی را آورد! خود را دفرمه و چند پاره کرد و زمان را با ریتم های ناهمساز و غیرهارمونیک گذراند و در یک کلام: مرد....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد