آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

ناراحتی مزاج!

اگر روزی زیاده از حد شادمانی کردید و با صدای بلند و پشت سرهم خنده سر دادید، سعی کنید به آدم های پیرامون تان زیاد نزدیک نشوید! مزاج آدمی در این مواقع، خود را آماده میکند تا تمام غم و خشم و تهوع اش را، ناگهانی و بی دلیل، روی نزدیک ترین آدم استفراغ کند!
نظرات 1 + ارسال نظر
سفر چهارشنبه 7 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 04:46 ب.ظ

مسمومیت مدتش کوتاهه . یا میاری بالا یا بالاخره جور دیگه ای دفعش میکنی .
...
روانٍ بی گناه آدمی با سمّ رابطه ها کنار نیاد بهتره که !
بالا میاره خلاص میشه .
خلاص میشه ؟
...
آوخ ، لازم میشه یه وقتایی با دستای خودت روانت رو ببری روی تخت یک کلینیک روانی خودمانی بستری کنی ... سرُم بهش وصل کنی ... نازشو بکشی ...
و بذاری آروم بگیره .
چقدر خوب میشه اگه تا دیر نشده ، آدم دست بکار ساختن این کلینیک توی خودش بشه .
توی این کلینیک ، طبیب و بیمار هر دو یک نفرن . بیمار رنج میبره ، طبیب تماشا میکنه .

نگاه جالبی بود....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد