آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

باشگاه نابغه ها!

از جمله صفاتی که دانشجویان فلسفه - و از جمله نگارنده- در بذل و بخشش آن به فیلسوفان، افراط فراوان در کار میکنند، صفت «نبوغ» است. مساله بر سر این نیست که فیلسوفان نابغه بودند یا نه، بل مساله بر سر تعریف سوبژکتیو از یک سو و معیار سوبژکتیو سنجش نبوغ از سوی دیگر است!
ما نابغه را همچون کسی می فهمیم که «قدرت ذهنی بدیع» دارد یا اینکه «مسایل را به سرعت و دقت میفهمد» و قس علی هذا. از آن طرف، وقتی می پرسیم که نبوغ فلان فیلسوف را از کجا تشخیص دادی، با پاسخ هایی نظیرِ «با توجه به پاسخ های شگفت آور این فیلسوف به فلان مساله» رو به رو میشویم. ملاحظه می کنید که از یک سو، نبوغ همچون توانایی ذهنی و سوبژکتیو فهمیده میشود و از سوی دیگر، تجربه ی ذهنی شگفت زدگی ما، به مثابه معیار ارائه میشود که بالتبع در اختیار همگان نتواند بود.
از این جهت، منطق «نابغه تراشی» در تاریخ فلسفه، هیچ تفاوتی با منطق «کرامات تراشی» در تاریخ عرفان ندارد. شنونده، تنها باید دچار تاثر و هیجان و احیانا اسکات خصم شود.
سخن من ابدا فروکاستن فلسفه به وجوهی عینی و اثبات پذیر نیست، پیراستن خصلت effective ناگزیر فلسفه ورزی نیز نه شدنی است و نه مطلوب! صحبت بر سر «باشگاه نابغه ها» برپا کردن است که دست بالا تفننی ست محض تفریح، وانگهی بین دانشجویان به سطح تخصصی نظرورزانه عروج کرده!
وقتی فلسفه ورزی همچون المپیادهای دانش آموزی فهمیده میشود که برای مشتی نابغه تعدادی سوال طرح می شود تا دست آخر به چند نفر مدال افتخار اعطا شود، البته که نبوغ صفت ذاتی فیلسوف اصیل میشود. این درست است که فلسفه با سوال و بلکه دشوارترین سوالات سر و کار دارد و فیلسوف نیز در صدد جستن پاسخ است، اما تفاوتی بنیادین با مورد المپیادها در اینجا در میان است: پاسخ سوال هایی که پیش روی دانش آموزان نابغه گذاشته میشود نه تنها از پیش مشخص است، بلکه تمام دانش آموزان این را پذیرفتند که حاصل کارشان با آن پاسخ ها سنجیده شود؛ حال اینکه در این تورنومنت تخیلی میان فیلسوفان، هیچ فیلسوفی به این ننگ و بردگی رضایت نداده و نخواهد داد!
از همین رو ست که نابغه سنج های ما، مرجع داوری جز تجربه ی شگفت زدگی خود از پاسخ فیلسوفان، در اختیار نخواهند داشت.
این شگفتی در مواجهه با فیلسوفان میتواند خود آغاز راه فلسفیدن ما باشد، اگر جرات داشته باشیم تا به اتنها در ذات این شگفتی در ایستیم و چرایی حقیقی آن را بجوییم و آن را به عبارات تهی چون نبوغ فیلسوف و ... برگزار نکنیم.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد