آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

عرصه ی عمومی، از حرف تا عمل

از مقدمات مقوم عرصه ی عمومی، یکی احترام و به رسمیت شناختن دیگری ست. اما این احترام به معنای تصدیق انتزاعی و پیشاپیش پذیرفتن مواضع دیگری نیست. بلکه این احترام به معنای بازشناختن دیگری، به منزله ی هم آورد و رقیب شایسته ی مبارزه، جهت جستن راهی بین الاذهانی و مشترک به حقیقت است. آنکه پیشاپیش خود را بی رقیب و تفکرش را منزه از تعاطی با افکار دیگری میبیند، بسا که متفکری عمیق و به معنای نیچه ای «نابهنگام» باشد؛ اما بی تردید مرد عرصه ی عمومی نیست، ولو عباراتی چون «دیالوگ»، «خرد و کنش ارتباطی»، «اصالت بین الاذهان» و «ایمان به خرد عمومی» ورد زبان و قلمش باشد...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد