فلسفه مطلق تفکر نیست، بل نحو خاصی از تفکر است که پیش از داشتن تعریف صریح و تمام، به تعین تاریخی و تاریخیت ویژه اش تعریف میشود، بدین معنا که سنتی تاریخی از گفت و فکر فیلسوفان موجود است که هر تفکر از خلال نسبتش با این سنت، فلسفی خوانده و فهمیده میشود. اما این نسبت نه از سنخ انتاج قول فیلسوفی از فیلسوف دیگر است و نه از لون اظهار عقاید واکنشی متفکران نسبت بهم. این نسبت تنها از خلال پرسش و پاسخ بی پایان یک فیلسوف با فیلسوفان دیگر و بل تمام فیلسوفان دیگر، برقرار می گردد. گفت و گویی که کانت در نقد عقل محض با سوفیستس افلاطون میکند، البته همچون برخورد آکادمیک شایع، با آوردن نقل قول مستقیم یا غیر مستقیم یا دادن رفرنس و پانوشت، برگزار نمی شود. مساله نه تکرار، اثبات یا رد دیگری، که سپردن لگام فکر خویش به نیروی زنده و دگرگون کننده ی پرسشی ست که با افلاطون در سوفیستس آن کرد و حال با کانت این میکند...