آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

فلسفه همچون پرسش و پاسخ فیلسوفان

فلسفه مطلق تفکر نیست، بل نحو خاصی از تفکر است که پیش از داشتن تعریف صریح و تمام، به تعین تاریخی و تاریخیت ویژه  اش تعریف میشود، بدین معنا که سنتی تاریخی از گفت و فکر فیلسوفان موجود است که هر تفکر از خلال نسبتش با این سنت، فلسفی خوانده و فهمیده میشود. اما این نسبت نه از سنخ انتاج قول فیلسوفی از فیلسوف دیگر است و نه از لون اظهار عقاید واکنشی متفکران نسبت بهم. این نسبت تنها از خلال پرسش و پاسخ بی پایان یک فیلسوف با فیلسوفان دیگر و بل تمام فیلسوفان دیگر، برقرار می گردد.  گفت و گویی که کانت در نقد عقل محض با سوفیستس افلاطون میکند، البته همچون برخورد آکادمیک شایع، با آوردن نقل قول مستقیم یا غیر مستقیم یا دادن رفرنس و پانوشت، برگزار نمی شود. مساله نه تکرار، اثبات یا رد دیگری، که سپردن لگام فکر خویش به نیروی زنده و دگرگون کننده ی پرسشی ست که با افلاطون در سوفیستس آن کرد و حال با کانت این میکند...
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد