آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

شاه و وزیر؛ مساله بقا و جلا

سلام دکتر، شبت بخیر

توییتت رو درباره بقا و جلا دیدم، متوجه تقارن این بحث با کتابی که میخوندم شدم. این روزا دارم کتاب سیدجواد درباره خواجه نظام الملک رو میخوانم، وزیر سلجوقی و نویسنده سیاستنامه.

سیدجواد سعی کرده مورد خواجه نظام رو بر اساس قاعده کلی تری توضیح بده. اونم این قاعده که ایرانیان در تفکر سیاسی بنیانگزار نهاد وزرات بودند، و از طریق این نهاد که اساسا متفاوت با نهاد شاهی یا سلطنت بود، امور رو تدبیر می کردند. اینکه فیگور اساسی حکومت در تاریخ ما فیگور وزیر بوده تا فیگور شاه یا سلطان، و اینکه همین وزرای خردمند به داد ایران و مردم و فرهنگش رسیدند و باعث تعالیش شدند، و در عین حال همین وزرا هم همیشه پیوند و نسبتی ویژه با خود نهاد سلطنت داشتند و نمی خواستند مستقیما جای شاه/سلطان رو بگیرند یا تضعیفش کنند، به خوبی نشون میده یک تعادلی وجود داشته که تاریخ ما هم بر اون مبنا پیش رفته. فکر میکنم برای تو که به نوعی دنبال تلفیق این دو چهره سیاست هستی این نکته حکمی/تاریخی/سیاسی برات جالب باشه.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد