آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

وضع مدنی یا وضع جنگی/نظامی؟

میلاد یک رشته توییت جالبی پیدا کردم در تحلیل ساختار قدرت در ایران پسا انقلاب. فکر میکنم خواندنش از این جهت برای تو و پروژت مهم باشه که نشون میده چطوری سیاست در ایران میلیتاریزه و میلیشیا سیاسی شد. طبیعیه اگر این دو اتفاق در جایی بیوفته دیگه جایی برای رقابت خیر و شر به معنای مدنظر تو نمی مونه. وقتی رقابت مدنی نیروهای سیاسی با اسلحه جمع بشه، به ناگزیر رقابت بدل به جنگ میشه و در جنگ دیگر شر را باید نابود و خیر را حاکم کرد.

این مساله بی نهایت مهمه. ما در میدان سیاست پسا انقلابی، نه با رقابت و دیالکتیک یا حتا تنش، بلکه با نبرد و جنگ تمام عیار رو به روییم که البته به دلیل غلبه یک طرف، به جنگ داخلی یا نبرد مدنی نینجامیده.

در سیاست ایران اساسا نه امر سیاسی، که امر جنگی حاکمه و اتفاقا سیاست استثناست و جنگ قاعده. این شاهد دیگری بر ادعای منه که از فقدان استیت و وضع مدنی حرف میزنم، ما در وضع طبیعی و جنگی هستیم، درست به این دلیل که عاملیت سیاسی ما اساسا نظامی است و در فضای نظامی مان اساسا درگیری ها یکسره سیاسی است. البته این را صرفا منحصر به 41 سال اخیر نمی بینم، این قصه در پهلوی های اول و دوم هم به اشکال دیگری بوده. اولین قدم سیاست ورزی ما اینه که تشخیص بدیم در کدام وضعیت هستیم، مدنی یا جنگی.

  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد