آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

آوَخ

آوَخ! چه کرد با ما این جان روزگار، آوَخ! چه داد به ما هدیه آموزگار.....

جمهوری اسلامی ایران و دو راهی فراروی آن

سلام میلاد، وقتت بخیر

چند وقتی هست تحویل نمیگیری؟! معلومه سرت شلوغه حسابی. خیر باشه ؛) 

امروز داشتم به جمهوری اسلامی و پسا اسلامیسم و ایرانشهری و باقی قضایا فکر میکردم، به گزاره هایی رسیدم. گفتم برات بفرستم شاید به درد گفتگوهایی در اینده بخورند


1. وضعیت/دولت (یا همان استیت) کنونی ما واجد نامی سه بخشی است: جمهوری اسلامی ایران. این عنوان سه بخشی برآیند تاریخ معاصر ماست برای حل بحران ها و مشکلات مون.


2. اما این وضعیت خودش دچار بحران های جدید و آبستن فاجعه های ناگواری است.


3. در عین حال ما امکان نفی تام و تمام این وضع/استیت رو نداریم، چون نه میتونیم چشم مون رو به تاریخ و دست آوردهامون ببندیم، نه حتا اگر بتونیم چنین کنیم آینده ی درخشان یا موعودی در انتظارمون خواهد بود.


4. بنابراین ناگزیر از بازبینی و اصلاح اساسی (به قول تو: تنظیمات) این استیت از درون خودش هستیم. جمهوری اسلامی ایران، احتمالا جامع ترین تعبیر از رویای مشترک ایرانیانی است که در نهایت یا خودشون رو ایرانی، یا مسلمان و یا مدرن و جمهوری خواه میفهمند. قاعدتا کمتر مفهوم کلانی میتونه حد مشترک میان ما ایرانی ها رو برآورده و بنابراین ما رو یک دولت ملت راستین بکنه.


5. اما ترکیب جمهوری اسلامی ایران یک ترکیب ثلاثی است. بنابراین پیشاپیش تنش های فراوانی بین اجزای آن برقرار است و در نهایت بر این اساس که تنش ها به نفع کدام جز فیصله یابد، تفسیرهای متفاوتی از جمهوری اسلامی ایران مقدور میشود. 


6. اگر ترکیب جمهوری اسلامی ایران یک ترکیب تثلیثی مثل مسیحیت باشد، آن وقت باید پرسید کدام یک از سه جز جمهوریت، اسلامیت و ایرانیت با کدام یک از اقانیم سه گانه ی مسیحیت انطباق می یابد. در جمهوری اسلامی ایران کنونی، تقریبا تردیدی نداریم که اقنوم پدر را جز اسلامیت پر کرده است. این اسلام است که از طرفی به ایران، و از طرف دیگر به دموکراسی نور می تاباند، آنها را متعین میکند و همچنین رابطه میان آن دو را نیز تنظیم(رگلاژ) میکند. به این ترتیب جمهوری اسلامی ایران کنونی مدعی است که حتا مشکل دیرپای ایرانیان با اصل دموکراسی را حل کرده است، آن هم نه با توسل به خود دموکراسی بلکه با پادرمیانی اسلام.


7. اما این ادعای جمهوری اسلامی ایران دیگر چندان قابل قبول نیست. اسلام نه تنها قادر نبود مشکل دموکراسی را برای ایرانیان حل کند، بلکه خودش هم دچار مشکلات فراوانی هم با دموکراسی و هم با ایران شد.


8. در برابر این بحران اما دو راه گریز قابل تصور است. یک راه کمابیش راهی است که پسا اسلامیسم و چپ نوی مسلمان و عدالتخواهان می روند، راه دیگر راهی است که ایرانشهری ها و هم فکران شان.

الف) گروه اول (پسا اسلامیسم) می گویند راه اصلاح جمهوری اسلامی از جا به جا شدن جای اسلام و جمهوریت می گذرد. در واقع آنها قائلند اقنوم پدر را باید اصل جمهوریت پر کند و در نهایت این اصل است که امکان بازتفسیر اسلامیت و ایرانیت را فراهم میکند، به نحوی که با هم سازگار بشوند.

ب) اما ایرانشهری ها برعکس معتقدند گره ی کار با تبدیل شدن ایران به اقنوم پدر، باز میشه. این ایران است که هم حدود اسلام و هم حدود جمهور را تعیین میکنه و اتفاقا به این طریق جمهور را مسلمان تر هم خواهد کرد، همچنانکه در ایران پیشامدرن، به رغم آنکه حاکمیت نه از آن علمای اسلام بلکه از آن شاهان بود، اما جمهور مردم اتفاقا مسلمان تر بودند.


9. به این ترتیب آینده ی جمهوری اسلامی، اگر بخواهد دوامی داشته باشد در گرو انتخاب میان این دو راه است. برای آینده باید این دو گرایش بیشتر با هم گفتگو کنند و از هم بیاموزند، چرا که گرایش اسلامیستی حاکم اولا دیگر کار از کارش گذشته، و در ثانی هیچ وقت گوش شنوایی برای گفتگو و تعمق نداشته. حالا نوبت گفتگوی پسا اسلامیستی ماست، وگرنه فردا دیر خواهد شد...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد