-
گفت و گویی بر سر رتوریک عاشورا
یکشنبه 2 شهریورماه سال 1399 20:31
در نهایت هم یک سوال مهم بعد از تمام این بحث های تئوریک باقی میمونه. اگر اصلا تمام مقدمات تو رو بپذیریم یعنی ماجرای منطق خروج و... چرا باید داستان عاشورا را طوری روایت کرد که توش فقط یزید طرف انحصارطلب باشه؟ بگذار سوالی بپرسم که طرحش برای وجدان تاریخی شیعی همیشه دشوار بوده و به سکوت برگزار شده: چرا حرکت حسین از سر...
-
جدال با رتوریک عاشورا
شنبه 1 شهریورماه سال 1399 22:36
حالا میلاد اگر حوصله و تمایل به ادامه این بحث داشته باشی، میتونم فارغ از مصداق عاشورا، باز وارد دیالوگ انتقادی با منطقت بشم. اول اینکه تصور میکنم منطق خروج، یک منطق سایکوپتیک و ضد اجتماع و عرف و کامن ولث هست. این منطق اگر بخواد مبنای یک تفکر اجتماعی و سیاسی قرار بگیره دچار تناقض و بحران میشه. اما چرا؟ به مثال بیع و...
-
مساله ایرانشهر و جواد طباطبایی
جمعه 31 مردادماه سال 1399 23:08
میلاد امروز به یک مطلبی فکر میکردم، گفتم شاید برات جالب باشه باهات درمیون بگذارم. میدونی که قرن حاضر به لحاظ سیاسی عصر تزلزل در مفهوم nation-state به عنوان یگانه پارادایم سیاست ورزی است. تقریبا تردید در این مفهوم رو هم چپ جهانی شروع کرده، هم راست جهانی. جهت گیری کتاب پسا اسلامیسم تو هم تقریبا نزدیک به همین تلقی بود....
-
گفت و گویی درباره مساله عدالت و شریعت
چهارشنبه 29 مردادماه سال 1399 22:54
- میلاد صادقانه می پرسم چرا باید کسی با پروبلماتیک تو، مسالش «شریعت» باشه؟ سوالم انکاری نیست، واقعا برام جای سواله - من قویا معتقدم خوانش روحانیت از مذهب مانع توسعه است حتی توسعه انسانی و مادامی که الترناتیو تیولوژی نداشته باشی کاری نمی تونی بکنی در ضمن معتقدم زندگی بدون خدا غیر ممکن ه - موافقم با این گزاره [=من قویا...
-
شاه و وزیر؛ مساله بقا و جلا
دوشنبه 27 مردادماه سال 1399 22:51
سلام دکتر، شبت بخیر توییتت رو درباره بقا و جلا دیدم، متوجه تقارن این بحث با کتابی که میخوندم شدم. این روزا دارم کتاب سیدجواد درباره خواجه نظام الملک رو میخوانم، وزیر سلجوقی و نویسنده سیاستنامه. سیدجواد سعی کرده مورد خواجه نظام رو بر اساس قاعده کلی تری توضیح بده. اونم این قاعده که ایرانیان در تفکر سیاسی بنیانگزار نهاد...
-
نصیری و نسبت عرف و شرع
سهشنبه 21 مردادماه سال 1399 22:43
راستی میلاد دیدم توییتی از نصیری ریت شده بود که میگفت امر به معروف از آنجا که ارجاع به عرف دارد، و نه شرع، پس باید از تحمیل شرع غیر عرفی برحذر بود. یادم آمد تو هم یه جا در بحث استدلالی شبیه این در دفاع از عرف داشتی. ولی خب این استدلال دو مشکل بزرگ داره. اول اینکه مرجع این حکم (امر به معروف و نهی از منکر) خودش شرعه،...
-
نزاع بر سر الهیات سیاسی/وحیانی
شنبه 18 مردادماه سال 1399 23:44
از اون توییت [غدیر و آنارشیسم] و رتوریک جدلیش که بگذریم، اگه به این جزوه برسیم، شاید بحث ارزشمندتری بشه طرح کرد. من فکر میکنم مشکل بزرگ تئوریک تو، تزتزل و تذبذبت هست در اتخاذ موضع نسبت به اصل الهیات سیاسی/وحیانی. از یک طرف تو از موضع الهیات سیاسی وحی حرف میزنی. از خیر و شر و حاکمیت الهی بر ملک هستی. از طرف دیگر همین...
-
مساله غدیر و نفی آنارشیسم
جمعه 17 مردادماه سال 1399 23:36
[میلاد!] غدیر کجاش نفی استیت بود؟ اصلا مگه استیتی در کار بود هنوز که بتونه نفی شه؟ از اون عجیب تر اینکه کجای مفهوم ولایت ضد استیته؟ ولایت ریشه ی کلمه استیلاست، اساسا غدیر با این روایت رسمی و حتا روایت تو، عین استیلا و سلطه جویی است... برای نقد رادیکال الهیات سیاسی تیکه انداختن به حسن روحانی و حتا ایت الله خمینی و......
-
درباره تثلیث شرع و عرف و قانون
چهارشنبه 15 مردادماه سال 1399 23:53
یک مطلب جالب. می دونستی وقتی فارابی در حال تلخیص آثار افلاطون بود، معادل نوموس یونانی (همان عرف و قانون) را چی قرار داد؟ شرع! اصلا تصور میکنم تفکیک شرع و عرف به این طریق دسته گلی بود که اسلامیست های معاصر به آب دادند و تو هم با تکیه بر این تثلیث شرع و عرف و قانون عملا داری باز همین ساختار مفهومی رو تثبیت میکنی. حاجی...
-
مذهب، شریعت و خرق عادت
جمعه 10 مردادماه سال 1399 23:50
میلاد یک نکته انتقادی درباره توییت (قیام علیه عادت) دارم. فکر میکنم هنوز زیاده از حد مدرنی و به اهمیت «نظم» بی توجهی و حتا پدیدار مذهب رو هم دقیق نمی خونی. مذهب بنیانگذار نقض شریعت نیست، بنیانگذار خود شریعته. قوانین شرع برای همه اطلاق تام داره و اصلا قبول مذهب یعنی پذیرش بی چون و چرای اتوریته شریعت. البته مذهب شریعت...
-
نزاع الهیات وحیانی با جامعه شناسی دین
چهارشنبه 8 مردادماه سال 1399 00:04
کامنتی درباره رشتوی اخیرت. بدیهی است که موافقم دانشگاه باید وارد حیطه مطالعات ادیان شود (راستی چرا تو هم می نویسی «ورود کند»؟ این تعبیر از اغلاط فاحش نگارشی و از برکات بی سوادی و فارسی ندانی رجال جمهوری اسلامی است!). منتها نکته و ملاحظه ای اساسی در باره نسبت نهاد دین و نهاد علم وجود داره. اساسا دین یک ابژه ی لخت...
-
گفتگویی بر سر مذهب و سیاست
سهشنبه 24 تیرماه سال 1399 00:28
- خیلی دوست داشتم این نقد بر توییت ها رو زیر خودشون نشر میدادم، ولی حیف که نه فرم و نه محتوای فضای توییتر اقتضا نمی کنه. به هر حال در نقد توییت اخیرت: مذهب فرا مکانی و زمانی و بی قالب نیست، خدا متعال مذهب اینطوره اما مذهب اصلا نمود و نماد مداخله آن خدای متعال در تاریخه، به میانجی پیامبر و اخلافش. مذهب پیشاپیش متضمن و...
-
در نقد دیالکتیک خیر و شر به مثابه چارچوب خوانش مذهب
سهشنبه 24 تیرماه سال 1399 00:25
[متنی از میلاد دخانچی]: در باطن هر شری، چه بسا خیری نهفته باشد. بعضی وقت ها ضعف ها و ناتوانی های ما نقاط قوت ما هستند. چه بسا خوبان بدون نقص هلاک میشوند و تو با کمی نقص نجات پیدا میکنی. بیایید از نقص های کوچکمان مدام در هراس نباشیم. بیایید «کمالگرا» نباشیم. . در باطن هر خیر ظاهری نیز، چه بسا شر نهفته باشد. چه چیزها که...
-
نسبت مذهب و اجبار
سهشنبه 24 تیرماه سال 1399 00:21
مذهب اجبار ندارد؟! واجب و حرام و حلال و مکروه و مباح را لابد عرف وضع می کند توییت توضیحیت رو دیدم ولی مشکلی رو حل نمی کرد. شریعت ابدا روح نیست، یکسره معطوف و وقف بدن، عینیت، مادیت، ضوابط و عمل است. جازدن شریعت به جای روح، عملا خلط آن با اخلاق سکولار و عرفان است و تردیدی نیست که هر دو ماهیتی به غایت ضدشرعی دارند. مشکل...
-
در دفاع از طریقه المتاخرین و نزاع با الهیات سیاسی
دوشنبه 23 تیرماه سال 1399 00:19
میلاد رائفی پور رو ول کن، بذار خوش باشه برا خودش. الهیات سیاسی فیلسوف و سوژه و تئوریسین لازم نداره، خطیب و واعظ نیاز داره تا مخاطب رو اقناع و تشجیع کنه. فرق استیت هابزی که می کوبیش با این حاکمیت ماقبل قرارداد مدنی همینه. هابز یک غول نظر ورز و تئوریسین هم قواره افلاطون و ارسطو بود در فلسفه سیاسی. اما الهیات سیاسی نیاز...
-
نقد رادیکالیسم
پنجشنبه 22 خردادماه سال 1399 18:18
مدتی مترصد بودم یادداشتی در نقد دیدگاه قبلیم درباره نسبت نظر و عمل بنویسم. منظورم به طور مشخص، پیش فرضی به شدت مساله دار است که از بطن فلسفه جدید، تا قلب تمام ایدئولوژی ها و تفکر سیاسی معاصر رسوب یافته و همچون شاکله ای (در معنای کانتی) به تصورات و دریافت های ما از امر سیاسی، امر نظری و متافیزیکی و... شکل بخشیده است....
-
روشنگری قدما، روشنگری عصر جدید
سهشنبه 13 خردادماه سال 1399 14:48
تفاوت میان قدما و متجددین در فلسفه، در ماهیت خرد یا عقل نیست، بلکه در تعقل یا خردورزی آنهاست. تاریخی گرایی چه در هیبت تکامل گرایانه و هگلی آن، چه در صورت نیهیلیستی و هایدگری اش، میکوشد تفاوت قدما و متجددین را به کیفیت و ماهیت عقل بازگرداند: این که عقل قدما معنا و دلالت دیگری از مفاهیم حقیقت، علم، انسان و... مراد می...
-
پرسش از طبیعت: انسان همچون طبیعت طبیعت
سهشنبه 6 خردادماه سال 1399 00:42
در عرف رایج سخن گفتن از طبیعت، به علوم تجربی و طبیعی سپرده می شود. نتیجه ی بلافصل این مساله، اخراج امور انسانی از دایره تحقیق در باب طبیعت است. فضایل و احوال و کیفیات نفسانی، اموری سوبژکتیوند، تحت تجربه سوم شخص و تکرار پذیر و بنابراین عینی در نمی آیند و حداکثر با دست یازیدن به تحویل (reduce) آنها به داده های تجربی...
-
فلسفه و بدن مندی
سهشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1399 13:46
1. بیایید با تصور عمومی از فلسفه ی افلاطون (افلاطون گرایی به تعبیر نیچه) آغاز کنیم: فلسفه مشق مرگ است، تمرینی برای تعالی جستن از قید بدن و دیده ور شدن به حقایقی مجرد که محدودیت های جسم مادی مجال ادراک آنها را به ما نمی دهند. روشن است که مطلوب بالذات ما در اینجا، همان حقایق جاودانی است، و ما بالعرض با خود بدن و بدن...
-
فلسفه ورزی در ماقبل تاریخ
یکشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1399 13:32
1) علاقه مندان به فلسفه عمدتا میلی به تاریخ نشان نمی دهند. تاریخ، به ویژه تاریخ عینی برای آنها در زمره ی امور ثانوی، تجربی، پسینی، صغروی و دست بالا مفید غیرضرور است. چنین موضعی توجیهی کمابیش موجه دارد: اگر فلسفه مستلزم درگیری با مفاهیم کلی و پرسش های جاودانی است، بدیهی است که سرگذشت انسان های میرا که عمدتا هم دغدغه ی...
-
ملاحظات و مناقشاتی در روش شناسی ترجمه
دوشنبه 18 فروردینماه سال 1399 13:15
در ادامه، قسمتی از یادداشت دکتر ادیب سلطانی را می آورم که در آن از روش ترجمه ی خود دفاع کرده اند. سپس در بخش بعد، قسمتی از گفت و گویم را با دوستانی بر سر روش ادیب می آورم، که در آن نقدها و ملاحظاتی در باب ترجمه به طور کل، و روش ادیب و فردید و دیگران به طور خاص آورده ام. تصور می کنم بحث هایی از این دست، برای روشن شدن...
-
نقدی بر یادداشت دکتر اردبیلی
چهارشنبه 13 فروردینماه سال 1399 19:53
در ادامه یادداشتی از کانال «درنگ های فلسفی» به قلم دکتر اردبیلی می آورم که به مساله ی مهم نسبت فلسفه با دیگر فیگورهای اجتماعی می پردازد. از آنجا که این مساله دغدغه ی من و موضوع یادداشت های اخیرم بوده است، می کوشم در دیالوگی انتقادی با یادداشت ایشان، جوانب دیگری از این موضوع - یا در واقع جانب دیگری نسبت به این موضوع-...
-
تاملاتی پراکنده در فلسفه، وحی، مدرنیته، نیهیلیسم و آینده
شنبه 9 فروردینماه سال 1399 21:24
1. یونانیان با ابداع فیلوسوفیا وارد نزاعی بنیادین با شعرا شدند. حکمت شعری/تراژدیایی تصویری از "جهان، انسان و خدایان" ارایه می کرد که روایت فیلسوفان پیش از هر چیز از در چالش با آن بر آمده بود. وانگهی حکمت فلسفی به هیچ رو خود را در مقام "بدیل" حکمت شعری نمی فهمید، بلکه سر آن داشت تا با تعدیل (معتدل...
-
ادبیات همچون محمل زیست نظرورزانه
سهشنبه 5 فروردینماه سال 1399 12:57
1. ارسطو در نخستین فقرات مابعدالطبیعه از شوق طبیعی انسان به بزرگترین/ژرف ترین دریافت سخن می گوید و چنانکه افلاطون در ضیافت اروس را مرکب فلسفه تصویر کرده بود، این شوق را همچون مبنا و مبدا مابعدالطبیعه (به عنوان ژرف ترین دریافت) لحاظ می کند. 2. اگرچه که هم توضیح ارسطو و هم تبیین افلاطون، متکی بر نوعی شوق و میل...
-
حیوان کاتب، گونه ای منقرض: شطحیاتی در رثای کتابت
پنجشنبه 29 اسفندماه سال 1398 12:51
1. آدمی این روزها بیشتر از زمان دیگری می نویسد، اما شگفت آنکه تمام کمتر تمام روزگاران پیشین کتابت می کند. نوشتن ثبت پیامی شفاهی بر کاغذ است، همان تخاطبی که می توانست - و بلکه می بایست - در صورت شفاهی رخ میداد، اما به سبب دوری یا غیاب مخاطب، عجالتا صورت مکتوب پیدا کرده است. در عصر سیطره ی ارتباطات و شبکه های اجتماعی،...
-
در تقدم پرسش از عدالت یا دادگری (dike)
سهشنبه 20 اسفندماه سال 1398 22:18
1. هر تفکری با فرض نوعی نظم و سامان آغاز می شود: هر چیزی جایی دارد و بر حسب جایگاهش با دیگر چیزها (و بلکه کل چیزها) نسبت برقرار می کند. چنانچه چنین سامانی در کار نباشد، نه کل معنا دارد، نه نسبت. در فقدان کل و نسب میان اجزای آن، اندیشیدن نیز فاقد مناط می گردد. 2. اندیشیدن اما مستلزم شرط دومی نیز خواهد بود: این نظم و...
-
چرا کربن؟
یکشنبه 29 دیماه سال 1398 18:21
سوال: طرح مباحث کربن و مساله ی ازوتریسم و باطنی گرایی، سقوط به چاه متافیزیک، افلاطون گرایی، دوکسا و در یک کلام غلتیدن به جانب خصم فلسفه و عقلانیت نیست؟ پا سخ: نه فقط کربن یا مساله ی ازوتریسم (باطنی گرایی)، بلکه هر موضع نظری دیگری نیز میتواند در مظان اتهام هایی باشد که قید کردید. به واقع جملگی این موارد نه اتهام، بل...
-
ابتذال نقد؛ مورد کربن
جمعه 27 دیماه سال 1398 12:02
1. همچنان که هر تفکری را می توان به محک نقد سپرد، هر نقدی را نیز می توان به مظان تفکر سپرد. آن نقدی راهگشا، بنیادین و جدی تواند بود که فهمی بدیل و تا کنون ناشناخته از متعلق نقد ارایه کند، به نحوی که ابژه ی نقد، پس از آن نقد، شفاف تر، تفصیلی تر و متفاوت تر از قبل به فهم درآید. 2. بر این اساس نقدی که نتواند هیچ نوری بر...
-
بریده ای از یک دیالوگ؛ در باب روزهای اخیر
یکشنبه 15 دیماه سال 1398 09:36
سلام. ظهر جایی بودم نمیشد مفصل بنویسم، الان که فراغتی حاصل شد میخوام تاملاتم رو باهات و در دیالوگ با متنت درمیون بگذارم. باید بگم تو تنها کسی هستی که تا این لحظه افکارم رو در باب قضایای اخیر میخوام درمیون بذارم، جدا از دوستی و شناختی که دارم، دلیل اصلی این مساله متنیه که نوشتی. تصور نمیکنم بتونم این افکار رو با کسی...
-
برشی از یک گفت و گو: هانری کربن و تالی های فلسفه ی سیاسی او
جمعه 29 آذرماه سال 1398 01:08
... البته بابک جان من هیچ وقت متوجه نشدم که چرا برای نقد وضع موجود - که ظاهرا مبنای و موضع یادداشت های شماست- باید به کربن حمله کرد و رویکرد او را زیر سوال برد؟ ظاهرا این یادداشت شما پاسخی به این پرسش است، اما کماکان برای من نمی تواند قانع کننده باشد. در ادامه سعی می کنم منظورم را، با توجه به متن شما کمی بیشتر توضیح...