-
ماده، ایده، مستوری و نامستوری
جمعه 12 آبانماه سال 1391 19:38
ایده، در آسمان مُثُل سیر نمی کند! ایده چیزی نیست مگر مازاد ماده! این ماده است که برای فهم کلیت، ایده را جعل می کند، منطبق بر همان حکمت یونانی: هر چیزی از ضد خودش پدید می آید، بنابراین ماده هم برای بسط امکان تسلط اش بر کلیت مواد، ایده می سازد. راه دوری نرویم، تاریخ علم و فلسفه و دین را بنگر، و ببین این انسان زمینی و...
-
رضایت یعنی چه؟
جمعه 5 آبانماه سال 1391 21:12
یکی از دوستانم در فیس بوک، پرسش هایی را پرسید پیرامون «رضایت». در پاسخ به او، تاملاتی به ذهنم رسید. در ادامه، پرسش های آن دوست را به همراه پاسخ هایم می آورم، خوشحال می شوم که اگر شما هم نظری دارید، در این بحث شرکت کنید: پرسش ها: "رضایت" یعنی چه ؟ این که فردی در پاسخ سوال "آیا راضی هستی؟" میگوید...
-
نوستالژی های مرگ مکرر من
یکشنبه 30 مهرماه سال 1391 23:05
می دانی رفیق جان! گاهی شروع میکنیم حرف زدن، برای چه؟ برای آنکه همه چیز بگوییم که هیچ چیز نگوییم، که به قولی، فرصت گفتن را بسوزانیم! گاهی به عمد، دنبال گودال و سیاهچاله ای می گردیم، که تا خرخره غرق اش شویم، که بگوییم: دیدید عجب دنیای گوهی است! آدم را چنان درگیر می کند که غرق شود! حتا گاهی غرق نشده، فیگور غرق شدن می...
-
لیوتار چه میگوید؟
پنجشنبه 27 مهرماه سال 1391 23:53
برخورد با اندیشه وران فرانسوی - به ویژه که به نام پست مدرن هم شهره باشند - در این دیار، برخود مضحکی است. در حالی که تنه و ریشه ی اصلی آثارشان رنگ و بوی کلمات فارسی نگرفته، فارسی زبانان مترصند تا مخالفت و موافقت خود را، بی وقفه و به هر مناسبت با آنان ابراز کنند. به طعنی زننده میگویند « روزگار جان لاک و نیوتن و...
-
شاعرانه ای برای ققنوس خیس و نیچه!
سهشنبه 11 مهرماه سال 1391 01:02
تحمل دردی مضاعف، آسان تر از دردی واحد است. آیا دوست داری در این کار خطر کنی؟ -نیچه، دانش شادان تیغ می زنم من بر زخمی محزون که ندارمش قرار و تابی ایدون من تیغ می زنم بر تمام پیکری که درز هر زخم شود خنده ی خون می درم این پیکر رنجور را تا شود پیکر«ها»، «گوناگون» زخم تیغ زدن و زخم «ها» «شدن» زخم «ها»ی زایش یک «اکنون» یک...
-
انسان دیگر...
شنبه 8 مهرماه سال 1391 21:23
میتوان به انسان دیگر هم اندیشید، میتوان اندیشید به دینامیسم زایا ی فعل توانستن، در برابر فعل سرکوب گر و اخته کننده ی بایستن. میتوان ارزش هایی دیگر، تفکری دیگر، و حتا بدن هایی دیگر را اندیشید. وضع کنونی، تنها یک پاسخ ممکن به پرسش زندگی ست، میتوان به پاسخ های دیگر هم اندیشید...
-
اقلیت چیست؟
پنجشنبه 6 مهرماه سال 1391 00:26
تفاوت اکثریت و اقلیت را نباید در شماره و نسبت بین شمارها و اعداد فهمید. اکثریت، فقط دسته ی پرشمار تر از اقلیت نیست، بلکه دسته ای ست که «دستگاه شمارش» را همچون اصل موضوعه بنا مینهد: دستگاهی که کیفیت همسان برای همگی جعل کند، چنانکه موضوع تمایز تنها شمارش و کمیت باشد. اما اقلیت، نه لزومن کمشمارها، که دسته ای هستند که...
-
نیچه، ترجمه و یک دردسر!
چهارشنبه 5 مهرماه سال 1391 01:16
یکی از مبانی فکری نیچه، wille zur Macht است. آن را به انگلیسی برگردانده اند: will to power. فارسی اش را مرحوم هوشیار گفته: ارادهی معطوف به قدرت، مرحوم شریف گفته: اراده ی قدرت و گویا مرحوم فروغی گفته: خواست توانستن. برخی هم میگویند خواست قدرت. و اما چند نکته: 1) هر کدام از ترکیب های بالا، ضعفی در انتقال معنا دارند که...
-
تفاوتِ «تفاوت» با پلورالیسم شبه پست مدرن
شنبه 1 مهرماه سال 1391 16:08
تفکر معطوف به «تفاوت» با پلورالیسم شبه پست مدرن، یکی نیست. اولی، تفاوت محض را معیار میگیرد، دومی تمام تفاوت ها را ذیل دال اعظم «تفاوت» همسان و یکی می گیرد. اولی میپرسد: چگونه می توان متفاوت بود، دومی میپرسد: چگونه میباید تفاوت ها را مسالمت امیز کنار هم گذاشت. اولی هیچ تصور و آگاهی پیشینی از تفاوت را برنمیتابد،...
-
هایدگر، کانت، رسوایی بزرگ فلسفه: بیرون و درون
پنجشنبه 30 شهریورماه سال 1391 22:01
واقعیت به مثابه مساله ی هستی و اثبات پذیری «جهان بیرونی» در ترتیب پرسشهای برشمرده شده درباره ی واقعیت، پرسش انتولوژیکی، یعنی این پرسش که به طور کلی معنای واقعیت چیست، در مرتبه ی نخست است. با این حال مادام که یک پرسمان و یک روش انتولوژیکی محض مفقود بود لاجرم این پرسش، حتا اگر به طور کلی به گونه ای صریح مطرح میشد، با...
-
منطق واکنشی و ...
سهشنبه 28 شهریورماه سال 1391 03:10
منطقی که هر نوشتار را با پایگانبندی از پیش تعیین شده ای میخواند، گریزی از واکنشی بودن ندارد. به نگاه این منطق، کنش اصلی انجام شده و رد خود را در پایگان بندی پیشینی و ازلی به جای گذاشته، تنها چیزی که باقی می ماند، سنجنش واکنشی هر چیز دیگری با آن کنش بی زمان و مثالی است... این منطق، دیگر «کنشی» بودن را هیچ گاه نخواهد...
-
خرده تاملاتی در فیس بوک
پنجشنبه 23 شهریورماه سال 1391 01:28
پیشتر از این گفت و گویی با یکی از دوستان {در فیس بوک} داشتم، درباره ی سروش دباغ و روشنفکری دینی، به اقتضای بحث های فیس بوکی، نشد تا ارجاع و استنادی درباره ی موضوع بدهم، اما در عوض، خوبی فیس بوک هم این است که استناد دادن به شیوه ی خودش را ساده تر کرده، در ادامه قسمتی از آخرین استاتوس جناب دباغ را می آورم، تا به یکی از...
-
اندر مصائب تفکر کالا انگار
چهارشنبه 22 شهریورماه سال 1391 18:34
(این مطلب چرک نویسی بود، که در واکنش به یاوه سرایی ها نوشته بودم، اگرچه تمام منطق آن را هنوز قبول دارم، اما از آنجا که به نقد بی ارزش ترین حرف ها پرداخته بودم، پشیمانم... بگذاریم، آن را می گذارم تا تنها نشان دهم که با برخی اظهار نظرهای کودکانه تسویه حساب کردم، غیر از این می پسندیدم آن را به سطل زباله بسپارم. نه به...
-
چنین گفت پروتاگوراس...
سهشنبه 21 شهریورماه سال 1391 00:30
- گفت: بسیار خب. خیال می کنم صحبت با تمثیل و حکایت شیرین تر باشد و چنین گفت: روزگاری خدایان بودند و موجودات فانی نبودند. اما وقتی ساعت آفرینش فرا رسید خدایان جانوران را از خاک و آتش و سایر عناصری که در دل زمین هستند قالب زدند و چون وقت آن رسید که جان به قالب آن ها دردمند به پرومتیوس و اپیمتیوس فرمان دادند که ابزار...
-
نفرت فلسفی و فلسفه ی نفرت!
چهارشنبه 15 شهریورماه سال 1391 02:13
1)«تفاوت» و فاهمه. اگر «امر متفاوت» را از بیرون بنگریم، در نهایت چاره ای جز نفی و تخاصم با آن نداریم، «امر متفاوت» هماره از فاهمه ی فرد می گریزد و به او مجال نمی دهد تا آن را در دسته بندی های پیشین اش، ثبت کند. بنابراین، فاهمه در نهایت، راهی جز «نفی تفاوت» ندارد. اما اگر فرد نتواند از «امر متفاوت» بگریزد، دست خوش نفرت...
-
آوخ، حالا پس از سه سال
یکشنبه 12 شهریورماه سال 1391 20:27
«آوخ» ندای دریغا و فسوس است، نهایت تمنای سخن گفتن و حال خویشتن را برون فکندن....حرفی که مازاد کرور کرور احساس و سکوت است، اما دیگر در سکوت هم نمیگنجد، و به آوایی دریغناک لبریز میشود، در «آه»، در «آوخ»...... «آوخ»، آوای آستانه است، آنجا که مرز نامرئی سکوت و سخن است. جایی که معنا هست، شور و احساس هست، دریغ و فسوس...
-
باز هم نیچه: سنجشگری، روشنگری، افسانه ی حقیقت
چهارشنبه 8 شهریورماه سال 1391 16:35
نسبت نیچه با حقیقت، روشنگری، شناخت شناسی و سجنشگری کانتی چیست؟ در ادامه چند نکته می آورم تا این نسبت را کمی روشن تر بکنم. کوششم بر آن است تا نشان دهم نیچه نه همچون شاعری رمانتیک، که همچون یک فیلسوف سنجشگر و جدی، به مساله ای پرداخته که به تعبیر دوست عزیزم، سوفیا، مساله ی زمان ما و بلکه مساله ی همه ی زمان هاست! این...
-
واگویه ی مرگ...
سهشنبه 7 شهریورماه سال 1391 18:18
- مرگ دیگری مطلق است، مطلقا دیگری... مبهم، راز آمیز، تا زنده ای هیچ گاه پیدایش نمی شود! - دستت را بر نبضت بگذار، بین هر دو تپش مرگ را تجربه کن... - و شاید این خود مرگ است که در هر تپش، و نه در میانه ی آنها، رخ می دهد، آن تَپ را خموش می کند و به یغما می برد...
-
کانت، هگل، ژیژک: منطق والایی و شی فی نفسه
جمعه 3 شهریورماه سال 1391 18:29
آنچه در ادامه می آید، قسمتی از کتاب عینیت ایدئولوژی ژیژک است. در این قسمت، ژیژک با زبان خاص خود، به طرح نزاعی پیچیده بین فلسفه ی کانت و هگل می پردازد. در واقع، موضوع باز می گردد به نقد سوم کانت، جایی که کانت پیرامون امر والا و پدیدار و شی فی نفسه سخن می گوید. از همین بحث خاص است که می شود رویارویی دو متفکر بزرگ را...
-
بارقه ای نابهنگام: هایدگر همچون ناجی دلوز!
پنجشنبه 26 مردادماه سال 1391 05:10
هایدگر، چیزی داشت که گامی فراسوی دوگانه ی انفعال/فعالبودگی بود. هایدگر را نمی توانم با «ترس» و «انفعال» بفهمم. شاید درستش «پروبلماتیک رادیکال تفکر» باشد. این که از چیرگی تکنولوژی تن می زد، به نظرم از «پروبلماتیک رادیکال تفکر» بود: اندیشیدن به این که ما هنوز نمی اندیشیم... ترس او از دستکاری تکنولوژیک، تمهید او ست برای...
-
نقب هایی به اکنون...
یکشنبه 22 مردادماه سال 1391 01:32
چندی ست که در ضمن مطالعه های فلسفی ام، در اندیشه ی «وضع کنونی» تاریخی-سیاسی نیز هستم و ناخودآگاه، از آن چه در فلسفه و تاریخ اندیشه می خوانم به آنچه پیرامونم میگذرد، نقب هایی می زنم.. چند باری هم آمدم تا افکارم را نظم و ترتیبی بخشم و آن را در جزوه ای گرد آورم تا بتوانم بهتر و متمرکز تر روی آن ها کار کنم. اما حقیقتش هر...
-
هگل و ابطالِ درون ماندگار
شنبه 21 مردادماه سال 1391 05:08
ابطال اگر بنیادی است، از آن روست که از خودِ قضیه برآمده و بر بنیادِ خود آن بسط یافته است؛ ابطال حاصل ادعاهای مختلف نیست، یا حاصل مراجعی بیرون از قضیه. (هگل، پیشگفتار پدیدارشناسی جان، ترجمه ی باقر پرهام، موسسه انتشارات آگاه، ص45)
-
دلوز و گُتاری، «انقلاب» اما به معنایی دیگر..
چهارشنبه 18 مردادماه سال 1391 18:21
شاید برای ما، هنوز شنیدن عنوان انقلاب، چیزی ناخوشایند باشد. این که در تاریخ معاصر خود، یکی اش را تجربه کردیم و البته خیری از آن ندیدیم. اما این ایده اصلا از کجا آمد؟ برای چه آمد؟ آیا به تعبیر پوپر «وعده ی بهشت زمینی» می داد؟ آیا حاصل رمانتی سیسم و گریز از واقعیت بود؟ آیا ... این پرسش ها البته هنوز که هنوزه، تنها پرسش...
-
چرندیات لَکان یا چرندیات سوکال؟
دوشنبه 9 مردادماه سال 1391 05:11
چندی است که کتاب «چرندیات پست مدرن» حکم مرجع پیدا کرده، مرجعی که فتوا صادر می کند تا بسیاری از مطالب را نخوانده چرندیات بنامیم و از خیر خواندن و احیانا فهمیدن شان بگذریم. حتا گاهی پیش آمده که این کتاب را افشاگری علیه پست مدرنیسم بخوانند و یا مثلا در کنار انتقادات هابرماس از جریان پست مدرن و مثلا فوکو بنشانند! البته...
-
یک پیشنهاد: «نیچه و فلسفه» اثر دلوز
چهارشنبه 4 مردادماه سال 1391 01:15
«نیچه و فلسفه»ی دلوز، کتاب سختی است. ساده خوان نیست و از همه مهمتر این که با تمام پیش داشته های ما شوخی میکند. جسور است و گاهی این جسارت را به سر حد ممکن می رساند و حرف هایی می گوید که پیش خودمان بگوییم: «نه! این نمی تواند درست باشد! حتمن من بد برداشت کردم!..» اما این کتاب در نهایت روانی نوشته شده، گره ی زبانی در آن...
-
داستان ما و دلیل جویی مان!
دوشنبه 26 تیرماه سال 1391 15:54
باز ققنوس خیس و نوشته هایش مرا به ذوق آورد تا چندخطی برایش بنویسم. او در این و این نوشته، نکاتی را «پیرامون دلیل» آورد، که در پاسخ به این نوشتارها، من هم نکاتی آوردم. پیشنهاد میکنم هم آن نوشته ها و هم نوشته هایی که من در ادامه آوردم را نگاهی بیندازید و به این مساله ی مهم بیندیشید. (شاید این نوشتارها توانسته باشد مقدمه...
-
از بدهی هامان...
جمعه 23 تیرماه سال 1391 00:55
ما شهرزادگان عقیم، چه بدهی ها که به طبیعت نداریم! چه سکوت ها که بدان نپرداختیم! و باز چه بدهکاریم، به گوش هامان! صدای سخن طبیعت را... حضرت مولانا! تا اطلاع ثانوی سخن تازه* مگو، تا همین جهان زمینی خود تازه شود! *هین سخن تازه بگو تا دوجهان تازه شود / وارهد از حد جهان، بی حد و اندازه شود
-
برای کسانی که بیرون از متن حکم میدهند!
شنبه 17 تیرماه سال 1391 01:20
داریوش شایگان: اگر به من میگفتند یک مرکزی راه بیندار، اولین کاری که میکردم این بود که تمام کلاسیک های غرب را سیستماتیک ترجمه میکردم، نه این که کمی آگامبن ترجمه کنیم، کمی آدرنو و کمی هم یک فیلسوف دیگر. مثلا هایدگر برای ایران سم است _ منبع: روزنامه شرق ------------------------------ --------------- گاهی افراد تصمیم...
-
کمی اسپینوزا...
جمعه 2 تیرماه سال 1391 00:00
«تا کنون کسی معلوم نکرده است که بدن چه کارهایی میتواند انجام دهد، یعنی تجربه تا کنون به کسی نیاموخته است که بدن، بدون اینکه به وسیلهی ذهن مجبور شده باشد، تنها به اقتضای قوانین طبیعت، از این حیث که صرفا امری جسمانی در نظر گرفتهشده است، چه کار میتواند بکند و چه کار نمیتواند. هنوز ساختمان بدن به درستی آن اندازه...
-
شریعتی و هیستری روشنفکران
سهشنبه 30 خردادماه سال 1391 19:29
گفته ها ونوشته های شریعتی واز آن مهم تر میراث فرهنگی و سیاسی اندیشه های او را باید نقد کرد. نقد باید کرد. نقد. کسانی که از این توانایی برخوردار نیستند به لجن مال کردنش می پردازند. آنها متخصصان زبردست تکفیر وارتدادند. جانشینان روضه خوان ها و منبری هایی همچون شیخ کافی. کسانی که از متدهایی بهره می برند که بر خودشان اعمال...